کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
wasting پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
reactive waste
پسماند واکنشگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] پسماندی که در حالت عادی ناپایدار است و با آب یا هوا بهشدت واکنش میدهد و ممکن است مواد سمی یا انفجاری تولید کند
-
hazardous wastes
پسماندهای خطرناک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] پسماندهایی که برای انسان و محیط زیست خطرناکاند و دفع و جابهجایی آنها باید براساس مقررات ویژه باشد
-
waste disposal
دفع پسماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] فرایند قاعدهمند دورریزی مواد بیمصرف یا ناخواسته
-
mass wasting
حرکت جِرمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جدا شدن خردهسنگها و مواد خاکی و حرکت آنها به سمت فروشیب براثر نیروی گرانش که ممکن است جابهجایی کند باشد، مانند خزش و جابهجایی تند، مانند سنگریزش
-
wasted vote
رأی بیاثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] رأیی که در پیروزی نامزد برندۀ انتخابات نقشی نداشته باشد اعم از آرای اکتسابی دیگر نامزدها و آرای افزون برحدنصاب لازم نامزد پیروز
-
food waste
ضایعات مواد غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مواد باقیمانده از فراوری غذا که قابل بازیافت و تبدیل به مواد قابلاستفادۀ دیگر باشد
-
waste of material
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زباله مواد
-
waste-yard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضایعات حیاط
-
waste of effort
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هدر دادن تلاش
-
waste pipe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوله زباله
-
waste basket
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سبد زباله، سبد کاغذ باطله، سبد زبالهو خاکروبه، اشغال دان
-
lay waste to
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هدر دادن
-
human waste
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زباله های انسانی
-
waste of energy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتلاف انرژی
-
laying waste
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخمگذار زباله