کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
sui پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طئة
لغتنامه دهخدا
طئة. [طِ ءَ ] (ع اِمص ) (از ماده ٔ وطی بر وزن سِعة). سپردگی . || کوفتگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
فساحة
لغتنامه دهخدا
فساحة. [ ف َ ح َ ](ع مص ) گشاده گردیدن . || (اِمص ) گشادگی . سعة. (از اقرب الموارد). رجوع به فساحت و فسح شود.
-
مرتدح
لغتنامه دهخدا
مرتدح . [ م ُ ت َ دَ ] (ع اِ) فراخی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سعة. منتدح . (اقرب الموارد).
-
ثطف
لغتنامه دهخدا
ثطف . [ث َ طَ ] (ع اِمص ) آسایش در طعام و شراب و خواب . || ارزانی . گشایش . فراخی خِصب . سِعة. رخاء.
-
tolerantly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل تحمل، بامدارا، مدارا امیز، ازادمنش، ازاده، شخص متحمل، دارای سعه نظر
-
highbrow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
highbrow، عالم ودانشمند، دارای ابرو و پیشانی بلند، روشن فکر، دارای سعه نظر
-
liberal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لیبرال، زیاد، سخی، جالب توجه، ازاده، نظر بلند، دارای سعه نظر، ازادی خواه، وافر، معتدل، روشن فکر
-
بتسامح
دیکشنری عربی به فارسی
بامدارا , مدارا اميز , ازادمنش , ازاده , داراي سعه نظر , شکيبا , اغماض کننده , بردبار , شخص متحمل
-
تحرري
دیکشنری عربی به فارسی
ازاده , نظر بلند , داراي سعه نظر , روشنفکر , ازادي خواه , زياد , جالب توجه , وافر , سخي
-
متسامح
دیکشنری عربی به فارسی
بامدارا , مدارا اميز , ازادمنش , ازاده , داراي سعه نظر , شکيبا , اغماض کننده , بردبار , شخص متحمل
-
tolerance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحمل، بردباری، اغماض، تاب، سعه نظر، قدرت تحمل نسبت بدارو یا زهر
-
tolerances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحمل، بردباری، اغماض، تاب، سعه نظر، قدرت تحمل نسبت بدارو یا زهر
-
عریض کردن
لغتنامه دهخدا
عریض کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پهن کردن . باوسعت کردن . واسع کردن .متسع ساختن . توسعه دادن . اتساع دادن . سعه دادن . وسعت دادن . فسیح کردن . عرض دادن . و رجوع به عریض شود.
-
منظور
دیکشنری عربی به فارسی
ديد , بينايي , منظره , چشم انداز , مناظر و مرايا , جنبه فکري , لحاظ , سعه نظر , روشن بيني , مال انديشي , تجسم شي , خطور فکر , ديدانداز
-
نهر
لغتنامه دهخدا
نهر. [ ن َ هََ ] (ع مص ) به آب رسیدن حفار و چاهکن . (از متن اللغة). رجوع به نَهر شود. || (اِ) نَهر.رجوع به نَهر شود. || فراخی . گشادگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). وسعت . (ناظم الاطباء). سعة . (اقرب الموارد).