کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
subsistence پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
subsistence
/səbˈsistəns/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
subsistence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معیشت، امرار معاش، معاش، وسیله معیشت، اعاشه، گذران، دوام، زیست، نگاهداری، مدد معاش، سر سختی
-
واژههای مشابه
-
subsisted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وجود داشت، ماندن، زیست کردن، گذران کردن، خوراک دادن
-
subsistency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایداری
-
subsisting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وجود دارد، ماندن، زیست کردن، گذران کردن، خوراک دادن
-
subsistence agriculture, subsistence farming
کشاورزی معیشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی کشاورزی که محصولات آن معمولاً تنها برای مصرف خانوادۀ کشاورز کافی است