کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
spotted barramundi پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
spot welding
جوشکاری نقطهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، قطعات و اجزای خودرو، مهندسی مواد و متالورژی] نوعی جوشکاری مقاومتی که در آن قطعات را میان دو الکترودی که جریان گرما را در نقاط اتصال تأمین میکنند میبندند
-
spot tie
ریلبند لایبتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلبندی که در عملیات روسازی خط بهطور کامل در داخل بتن قرار میگیرد متـ . تراورس لایبتن
-
spot tamper
زیرکوب لکهگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] زیرکوبی با قابلیت تصحیح موضعی خط آهن، اما فاقد قابلیت تصحیح تراز هندسی آن
-
one-spot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک نقطه
-
spot market
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازار نقطه
-
spot welding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوش نقطه ای، نقطه جوش
-
liver spot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطه کبد
-
four-spot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چهار نقطه ای
-
spot-check
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بررسی موضعی، بطور چند در میان ازمودن، سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
-
spot jamming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسدود کردن نقطه
-
ten-spot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ده نقطه
-
spotted dick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیک دشت
-
cleanup spot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطه تمیز کردن
-
spotted flycatcher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چلچراغ خالی
-
spotted fever
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تب تشخيص داده شده