کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
shut پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سائف
لغتنامه دهخدا
سائف . [ ءِ ] (ع ص ) شمشیردار. (دهار). مرد با شمشیر. || مردزننده بشمشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، سوائف .
-
صائف
لغتنامه دهخدا
صائف . [ ءِ ] (اِخ ) ناحیتی از نواحی مدینه است . نصر گوید: موضعی است به حجاز نزدیک ذوطوی . در شعر معن بن اوس آمده است :فَفَدْفَدُ عبود فخبراءُ صائف فذوالحفر اقوی منهم ففدافده .و امیةبن ابی عائذ هذلی گوید : لمن الدیار بعلی فالاحراص فالسودتین فمجمع الا...
-
صائف
لغتنامه دهخدا
صائف . [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صوف : کبش صائف ؛ قچقار بسیارپشم . || یوم صائف ؛ روزی گرم . (منتهی الارب ).
-
صعاف
لغتنامه دهخدا
صعاف . [ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ صِعف . (منتهی الارب ). رجوع بدان لغت شود.