کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
shed پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
صئصی
لغتنامه دهخدا
صئصی ٔ. [ ص ِءْ ص ِءْ ] (ع اِ) اصل هر چیز. (منتهی الارب ). صِئْصیی ٔ.
-
ساسی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گدا. ج . ساسیان .
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (اِخ ) (نهر...) یکی از پنج نهری بود که در زیر واسط از دجله برمیداشتند. (نزهة القلوب چ اروپا ص 214).
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (اِخ ) ساموئل استزاد سیلوستردو. ادیب فرانسوی از مردم پاریس (1801 - 1879 م .) و پسر سیلوستردوساسی خاورشناس نامی است . وی کتابداری کتابخانه ٔ شخصی مازارن و عضویت فرهنگستان فرانسه و مجلس سنای آن کشور را داشت و کتابهای چندی از او بیادگار است .
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (اِخ ) سیلوستردو... از خاورشناسان و رجال مشهور فرانسه و از مردم پاریس (1758 - 1838 م .) است . پدرش بحرفه ٔقضا اشتغال داشت . ساسی هنوز کودک بود که پدرش درگذشت و تربیت او بر عهده ٔ مادر قرار گرفت . وی از همان آغاز جوانی ضمن تحصیل حقوق تحقیق و مط...
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (اِخ ) لوئی ایزاک لومستر دو. از نویسندگان و حکمای کلامی (1613 - 1684 م .) فرانسه ، از پیروان ژانسینوس و مترجم تورات است .
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (اِخ ) ابراهیم بن محمد ساسی وراق . از لغویان و نحویان قدیم است . (فهرست ابن ندیم ).
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (اِخ ) ابوالمعالی بن ابی الرضابن بدر ساسی از مردم ساس واسط و از محدثان است . (معجم البلدان یاقوت ).
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (اِخ ) در اصطلاح رجالی لقب رحیلةبن ثعلبه است . (ریحانة الادب ).
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (اِخ ) مولانا حمیدالدین ساسی . از مشایخ عرفا بود. رجوع به ساشی شود.
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (اِخ )قریه ای است زیر واسط حجاج . (معجم البلدان یاقوت ).
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (حامص )گدائی . (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (استینگاس ) (ناظم الاطباء). گدائی کردن . (برهان ) (شعوری از فرهنگ میرزا). به این معنی اساسی ندارد و شاهدی نیز دیده نشد. فرهنگ نویسان «ساس » را بمعنی گدا گرفته و با افزودن «ی » حاصل مصدر این کلمه را به...
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (ص نسبی ) نسبت است به ساس (= ساش = چاچ = شاش ) شهری از ترکستان قدیم که امروز آن را «تاشکند» نامند. رجوع به چاچی شود.
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (ع ص ، اِ) گدا و گدائی کننده . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (رشیدی ). گدا و دریوزه گر. (جهانگیری ) (استینگاس ) (ناظم الاطباء) : چه خیزد ز اول ملکی که در پیش دم آخربود ساسی و بی سامان چه ساسانی چه سامانی . سنائی .خاک پاشان دیگرند و بادپیمایان دگ...
-
ساسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [بربری] [قدیمی] sāsi فقیر؛ درویش؛ گدا؛ گداییکننده: ◻︎ این چرا بندۀ ضعیف و چاکر و ساسیستی / وآن چرا شاه و قویّ و مهتر و والاستی (ناصرخسرو: ۲۲۷).