کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
round-table conference پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
on the table
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روی میز
-
tabled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داده شده، مطرح کردن، از دستور خارج کردن، روی میز گذاشتن، در فهرست نوشتن
-
tabling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلیم شدن، مطرح کردن، از دستور خارج کردن، روی میز گذاشتن، در فهرست نوشتن
-
clear round, clean round
دور بیخطا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] هر دور بدون خطا یا جریمه در پرشبااسب
-
table-tennis table
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میز تنیس روی میز
-
rotund, rounded
نوکگرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی برگی که نوک گرد قوسیشکل دارد
-
round arch2
قوس چرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] قوسی که تیزه یا نوک نداشته باشد
-
round seizing
همبندی تابیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی همبندی که محکمتر از همبندی تخت است و شروع آن مانند دیگر انواع همبندی است، اما در انتها قبل از گره زدن دو سر رشته، آنها را چند بار در امتداد دو طناب اصلی میتابانند و سپس گره میزنند
-
snubbing round
چرخش با لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] روشی برای چرخاندن شناور در فضاهای کم و ناکافی با استفاده از لنگر آن
-
round arch1
چَفتۀ چرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] صورت ساختهشدۀ قوس چرب
-
round turn
چندپیچ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← دوزنجیرچندپیچ
-
round trip
سفر رفتوبرگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حرکت مسافر از مبدأ به مقصد و بازگشت وی به همان مبدأ
-
round character
شخصیت پیچیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] شخصیتی که رفتار و کنش او در روند داستان یا نمایشنامه تغییر میکند
-
qualifying round
دور انتخابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] دور مقدماتی یک رقابت که با هدف محدود کردن تعداد شرکتکنندگان برگزار میشود
-
quarter round
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دور چهارم