کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
root mean square(rms) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
root mean square rms
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
واژههای مشابه
-
roots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریشه ها، ریشه، پایه، اصل، عنصر، بنیاد، بنیان، بن، فرزند، اساس، اصول، بنه، سر چشمه، زمینه، ریشه کن کردن، داد زدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه دار کردن، پوزه بخاک مالیدن
-
root on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریشه در
-
rooted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشات گرفتن، ریشه کن کردن، داد زدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه دار کردن، پوزه بخاک مالیدن
-
root crown, root collar
یقۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← یقه
-
weld root , root of weld, root 3
ریشۀ جوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نقاط برخورد اولین گذر جوش با فلز پایه که در آن فلز جوش در اتصال فراتر از آن نقاط ادامه دارد
-
root reinforcement
گردۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] گُردۀ جوش در طرفی غیر از طرف رویۀ جوش
-
root edge
لبۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] رویۀ ریشه با پهنای صفر
-
root penetration
نفوذ در ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نفوذ فلز جوش در درون ریشۀ اتصال
-
root bead
مهرۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] مهرۀ جوشی که در درون یا قسمتی از ریشۀ اتصال یا در تمامی آن گسترده است
-
easy-to-root
آسانریشهزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی قلمهای که بهآسانی ریشه دهد
-
root primordium
آغازۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ابتداییترین ساختار در مرحلۀ نمو ریشه
-
root 2
ریشه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی، زبانشناسی] [پزشکی-دندانپزشکی] بخش پایینی دندان که در آرَک جای دارد [زبانشناسی] تکواژی که معنای اصلی واژه را در بر داشته باشد و قابل تفکیک به جزء کوچکتری نباشد
-
joint root
ریشۀ اتصال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] بخشی از اتصال که باید در جایی که قطعات کمترین فاصله را با یکدیگر دارند، جوش داده شود
-
clinical root
ریشۀ بالینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] بخشی از ریشه که با ساختارهای پوشاننده، پوشانده شده و در حفرۀ دهان نمایان نیست متـ . ریشۀ کاراندامشناختی physiological root
-
woody root
ریشۀ چوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ریشهای که حاوی بافت چوبی ثانویه است