کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
residue پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
bark residue
پوستماند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پوستی که از گِردهبینه جدا شده و معمولاً موادی مانند شن و سنگریزه در داخل آن فرورفته است
-
residual range
بُرد باقیمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مسافتی که در طول آن ذرۀ باردار پس از افت انرژی همچنان قادر به یونیده کردن محیط گذار است
-
pesticide residue
بقایای آفتکُش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مقداری از آفتکش یا ترکیب سمّی آن که پس از مدتزمان معینی روی سطح یا داخل گیاه باقی میماند
-
residue repeat
تکرار مانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] فاصلهای در راستای طول محور زنجیر در صورتبندی مارپیچی به ازای واحد تکرارشوندۀ بسپار
-
residual hearing
باقیماندۀ شنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] شنوایی باقیمانده در افراد دارای کمشنوایی شدید یا عمیق
-
residual caries
پوسیدگی باقیمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] بافت پوسیدۀ باقیمانده در حفرۀ تراشخوردۀ دندان که پرکردگی بر روی آن قرار میگیرد
-
calculus of residues
حساب ماندهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مبحثی از نظریۀ توابع مختلط که به مطالعۀ ماندهها مربوط میشود
-
combustion residue
دوده 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] کربن و دیگر رسوبات برجایمانده از فرایند احتراق
-
residual clay
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاک رس باقی مانده
-
residual soil
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاک باقی مانده
-
residual oil
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روغن باقی مانده
-
residual set, co meager
مجموعۀ ماندهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای که مکمل آن یک مجموعۀ رستهاول باشد
-
amino acid residue
ماندۀ آمینواسید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی، شیمی، مهندسی بسپار] آنچه بعد از ترکیب دو یا چند آمینواسید برای تشکیل پپتید از هر آمینواسید باقی میماند
-
residual dental arch
قوس دندانی باقیمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ساختار قوسی ستیغ آرَکی فک بالا و فک پایین که پس از کشیدن دندانها باقیمانده است
-
free chlorine residual
کلر باقیماندۀ آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] بخشی از کلر باقیمانده در آب یا فاضلاب پس از طی زمان تماس لازم که بهصورت گاز محلول یا هیپوکلرواسید یا یون هیپوکلرید موجود باشد