کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
practice session پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
practicality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عملی بودن
-
practicant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرینکننده
-
practicably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عملی است
-
practicalize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عملی کردن
-
performance practice, performing practice
دانش اجرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دانش و قراردادهایی که نوازنده را قادر به اجرا میکند
-
community of practice
واژهنامه آزاد
COP؛ جامعۀ تجربی، گروه تجربی، انجمن تخصصی.
-
practice mine
مین مشقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی مین آموزشی که ازلحاظ اندازه و شکل و وزن مشابه مین جنگی است و ماسورۀ آن مقدار کمی مادۀ منفجرۀ کُندشکن یا دودزا دارد
-
practical anatomy
کالبدشناسی عملی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] شاخهای از کالبدشناسی که با تشریح جسد یا با استفاده از ابزارهای کمکآموزشی به بررسی ساختار بدن میپردازد
-
practical politics
سیاسیات عوامپسند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] سیاسیات مبتنی بر رفتار ناصادقانۀ سیاستمداران با مردم ازطریق بهرهگیری از تعصبها و حساسیتهای آنها
-
mortuary practice
روش تدفین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شیوۀ عملی اجرای آداب و رسوم تدفین درگذشتگان در یک جامعه
-
dietary practice
رویّۀ غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] پیروی از یک رژیم غذایی غالب، حاوی طیف مشخصی از مواد غذایی، با توجه به عادات غذایی و باورهای مذهبی و عوامل فرهنگی * رویّه واژهای عربی و دراصل به معنی فکر و تأمل در کارها و اندیشه و نگرش است. در زبان فارسی امروز این واژه به معنی طریقه و دست...
-
best practices
روالهای مطلوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] شیوهها و فنونی که کاربست آنها با تجربیات موفقی همراه بوده است
-
practical capacity
ظرفیت عملی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حداکثر تعداد خودروی که در مدت یک ساعت از نقطهای عبور کند و در جریان تردد تأخیر و ناامنی ایجاد ننماید
-
practice game
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازی تمرین
-
practical joke
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شوخی عملی