کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
organs پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
organic compounds
ترکیبات آلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ترکیبهایی که بر زنجیرها یا حلقههای کربن استوارند و هیدروژن و در مواردی اکسیژن یا نیتروژن یا عنصر دیگری را د ربر دارند
-
organic artifact
دستساختۀ آلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر دستساختهای که از مواد آلی ساخته شده است، مانند چوب، استخوان، عاج، شاخ
-
eco-organ
بوماندام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] یکی از جنبههای مشخص ریختشناسی گیاهان که سازگاری با محیط خارجی را منعکس میکند
-
organic ecofacts
بومساختههای آلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هرگونه بومساخته با منشأ زیستی، مانند چوب و استخوان و عاج و گروههای گیاهی
-
organic soil
خاک آلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] خاکی که ضخامت لایههای حاوی مواد آلی آن بیشتر از ضخامت لایههای معدنی آن باشد
-
self-organization
خودسازماندهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] سازماندهی خودبهخودی که براثر رسیدن برخی پارامترها به حدود معین در یک سامانه پدید میآید
-
organic psychosis
روانپریشی عضوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی روانپریشی که منشأ جسمی دارد
-
organic food
غذای زیستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← زیستغذا
-
paramilitary organization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازمان شبه نظامی
-
line organization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازمان خط
-
international organization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازمان بین المللی
-
sense organ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارگان حساس، عضو حس، عامل احساس
-
internal organ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارگان داخلی
-
hand organ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارگان دست، ارگ دستی، اکوردئون
-
organ transplant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوند عضو