کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
operating surgeon پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
operated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار می کند، عمل کردن، اداره کردن، گرداندن، بکار انداختن، راه انداختن، قطع کردن، بفعالیت واداشتن، بهرهبرداری کردن، دایر بودن، عمل جراحی کردن
-
operational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عملیاتی، قابل استفاده، موثر، دایر، وابسته به عمل
-
operancy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عملیات
-
operatives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگران، عامل، عمل کننده، کارگر
-
operants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اپرانت ها، عامل، فعالیت کننده
-
receiver operating characteristic
فرهنگ لغات علمی
منحنیهای ROC
-
receiver operating characteristic 39
فرهنگ لغات علمی
منحنیهای ROC
-
fail-operational, fail-operative
خراب ـ کارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت خرابی، علیرغم هشداردهی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود
-
ground operator, ground tour operator
گشتپرداز محلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتپرداز یا سفرگذاری که مجموعهای از خدمات گردشگری مانند حملونقل بار و انتقال مسافر و بازدید از دیدنیها را برای گشتهای سفرگذاران دیگر فراهم میکند
-
operational environment
محیط عملیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعۀ شرایط و پیشامدها و عوامل ناخواستهای که بر تصمیمهای فرمانده یگان در نحوۀ بهکارگیری نیروهای نظامی اثر میگذارد
-
steadicam operator
متصدی پایادوربین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلمبرداری که با پایادوربین کار میکند
-
operative ratio
نسبت بهرهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نسبت درآمد حاصل از کرایۀ حملونقل عمومی به هزینههای بهرهبرداری از خدمات
-
handsfree operation
کاربری دستآزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] هر فرایندی که در طی آن کاربر بینیاز از بهکارگیری دستان خود بتواند تراکنشهای دادهای و اطلاعاتی از جمله تماس تلفنی را انجام دهد متـ . برخوانی دستآزاد
-
operational architecture
معماری عملیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تشریح وظایف و عناصر عملیاتی و جریانهای اطلاعاتی مورد نیاز برای اجرا یا پشتیبانی عملکرد رزمی
-
operating time
مدت سیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] مدتزمانی که عملاً و با احتساب زمانهای توقف لازم است تا یک واحد حملونقل عمومی برای رفتن از نقطهای به نقطۀ دیگر طی کند