کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
nominalism پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
nomination
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزد شدن، نامزدی، کاندید، تعیین، نام گذاری
-
nominates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزدهای، نامزد کردن، کاندید کردن، منصوب کردن، نامیدن، معرفی کردن
-
nominable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اعطای
-
nominality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامگذاری
-
nominalizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزد شدن
-
nominal size, nominal measure
ابعاد اسمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] 1. ابعاد چوب پیش از ماشینکاری 2. ابعاد چوب پس از ارّهکشی یا ماشینکاری با احتساب رواداری
-
nominative case, nominative
حالت فاعلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] حالت مشترک فاعلِ فعلِ لازم و متعدی متـ . فاعلی
-
nominal impedance, impedance nominal
رهبندی نامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] نوعی رهبندی که برای عملکرد در شرایط کار عادی طراحی شده است و معمولاً در بازۀ بسامد کاری قرار دارد
-
nominal scale
مقیاس اسمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ← مقیاس اصلی
-
nominal head
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سر اسمی
-
nominating address
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامزدی آدرس
-
nominal damages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسارت اسمی
-
nominative case
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مورد کاندید شده
-
nominal phrase
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبارت اسمی
-
nominating speech
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیان سخنرانی