کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
liv پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نیکومهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: niku mehr) (= نیک مهر) ، ← نیک مهر .
-
میتره
لغتنامه دهخدا
میتره . [ رَ ] (اِخ ) مهر. رجوع به مهر شود.
-
میثر
لغتنامه دهخدا
میثر. [ رَ ] (اِخ ) میتر. مهر. رجوع به مهر شود.
-
موقع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] movaqqa' ویژگی نوشتهای که مُهر یا امضا شده؛ مهر و امضاشده.
-
مهرسازی
لغتنامه دهخدا
مهرسازی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل مهرساز. ساختن دستینه و مهر. || جعل مهر. مهر تقلبی و جعلی درست کردن . || (اِ مرکب ) دکان و جای ساختن مهر.
-
نَطْبَعُ
فرهنگ واژگان قرآن
مُهر مي نهيم - مهر مي زنيم ( بر دل مهر زدن کنايه از اين است که راه ورود هدايت و نور به آن دل را ببندند همانطور که وقتي چيزي را مُهر وموم مي کنند چيزي نمي تواند به آن وارد شود.)
-
مهرساز
لغتنامه دهخدا
مهرساز. [ م ُ ] (نف مرکب ) مهرسازنده . آنکه دستینه سازد. سازنده ٔ مهر. حکاک . مهرکن . که مهر می سازد. که شغل وی مهر ساختن باشد. || جاعل مهر. که به دغا و فریب مهر کسی را جعل کند.
-
seal in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهر در
-
جهیز
دیکشنری فارسی به عربی
مهر
-
جهیزیه
دیکشنری فارسی به عربی
مهر
-
مهریه
دیکشنری فارسی به عربی
مهر
-
تاتو
دیکشنری فارسی به عربی
مهر
-
اسب کوتاه وکوچک
دیکشنری فارسی به عربی
مهر
-
تسویه حساب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مهر
-
خلا صه اخبار
دیکشنری فارسی به عربی
مهر