کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
limitatively پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
limital
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محدودیت
-
limiting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محدود کردن، منحصر کننده
-
limit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حد، حدود، اندازه، پایان، وسعت، غایت، کنار، سابقه، محدود کردن، محدود ساختن، منحصر کردن
-
limitability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محدودیت پذیری
-
limit superior, superior limit
حد زبرین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
limit inferior, inferior limit
حد زیرین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
limited voting, limited vote
رأیگیری محدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی رأیگیری که در آن هر رأیدهنده باید به تعدادی کمتر از کسانی که باید انتخاب شوند رأی دهد
-
working limits
محدودۀ کاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخشی از خط با محدودههای مشخص و تعریفشده که تحت نظارت فرد مسئول قرار دارد
-
navigational limits
محدودیتهای ناوبری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محدودیتهای جغرافیایی که در مسیر تردد یک کشتی ممکن است وجود داشته باشد
-
forest limit
مرز جنگل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بالاترین حد گسترش جنگل در ارتفاعات که پس از آن درخت بهصورت پراکنده وجود داشته باشد
-
limiting magnitude
قدر حدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] 1. قدر ظاهری کمنورترین ستاره که تنها به کمک ابزار نجومی مشاهده میشود 2. قدر کمنورترین ستارۀ مندرج در یک فهرست نجومی (astronomical catalogue)
-
limiting lye
قلیاب حدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] کمترین حد قلیاب که دیگر صابون در آن حل نمیشود
-
limited war
جنگ محدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کشمکش مسلحانۀ محدودتر از جنگ عمومی متـ . جنگ مهارشده controlled war جنگ حاشیهای peripheral war جنگ محلی local war
-
flammability limit
حد اشتعالپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] حدی که بالاتر از آن یا پایینتر از آن یک گاز سوختنی تبدیل به سوخت یا هوا میشود
-
station limit
حد ایستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] مرز بین ایستگاه و سیرگاه که دارای مدارهایی با نشانکها/ سیگنالهای الکتریکی متفاوت است