کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
invert پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
inverted turn
قلاب معکوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] پیکرهای تزیینی شبیه به قلاب که در آن جهت اجرای نغمهها عکس جهت اجرای آنها در قلاب است
-
invert sugar
قند معکوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شربتی متشکل از مخلوط گلوکوز و فروکتوزی که از آبکافت اسیدی یا زیمایهای/ آنزیمی ساکاروز حاصل میشود و چرخش نوری آن وارونه است
-
invertible counterpoint
کنترپوان معکوسشدنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] کنترپوانی که در آن بخش (part) یا بخشهای پایینی میتوانند با بخش یا بخشهای بالایی جابهجا شوند
-
inverted position
حالت معکوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← معکوس 1
-
inverted flight
پرواز وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پرواز هواگَرد بهصورت وارونه
-
inverting telescope
تلسکوپ مستقیمساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] تلسکوپی که تصویر نهاییاش مستقیم است
-
invertible element
عنصر وارونپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
inverted comma
دیکشنری انگلیسی به فارسی
علامت معکوس
-
invert sugar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکر معکوس
-
inverted hang
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آویزان معکوس
-
inverted pleat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحراف معکوس
-
quotation marks, inverted comma
گیومه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نشانهای با شکلهای « » یا ” “یا’ ‘ که عموماً برای نشان دادن نقل دقیق و لفظبهلفظ گفتۀ گوینده به کار میرود متـ . علامت نقلقول
-
obpyriform, inverted pyriform
واژگلابیشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل گلابی وارونه در گیاهان که حاشیههای آن از نمای روبهرو حول محور تقارن در یکسوم پایینی، در جهت افقی تورفتگی داشته باشد
-
reversed tide, inverted tide
کِشَند وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] فروکِشَندی که در نقطهای، دقیقاً مقابل یک کِشَند مستـقیمِ (direct tide) درحالوقوع در سوی دیگر زمین، روی میدهد
-
inverted image, reversed image
تصویر وارون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تصویری که با گردش 180 درجهای نسبت به جسم باز نموده میشود و در نتیجۀ آن بالا به پایین و چپ به راست منتقل میشود