کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
interrogated پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
interrogated
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
interrogated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجویی، استنطاق کردن، تحقیق کردن، باز جویی کردن
-
واژههای مشابه
-
interrogation
استعلام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فرایند ارسال نشانک/ سیگنال برای آگاهی از حالت افزارۀ مخاطب یا اخذ برخی اطلاعات دیگر
-
interrogates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجویی ها، استنطاق کردن، تحقیق کردن، باز جویی کردن
-
interrogatively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسه زدن
-
interrogable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجویی
-
interrogate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجویی، استنطاق کردن، تحقیق کردن، باز جویی کردن
-
interrog
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجویی
-
interrogation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجویی، باز جویی
-
interrogational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجویی
-
interrogating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجویی، استنطاق کردن، تحقیق کردن، باز جویی کردن
-
interrogant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجو
-
interrogative mood
وجه پرسشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وجهی از فعل که برای بیان پرسش به کار میرود
-
interrogative sentence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حکم تردد
-
prolonged interrogation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجویی طولانی مدت