کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
gil پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نَسْلَخُ
فرهنگ واژگان قرآن
بیرون می کشیم (از مصدر سلخ است که به معناي بيرون کشيدن (اگر با "مِن"متعدی شود )یا کندن(اگر با "عَن "متعدی شود ) است و در عبارت "وَءَايَةٌ لَّهُمْ ﭐللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ ﭐلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ " به معنی بیرون کشیدن است)
-
لَا نُقِيمُ
فرهنگ واژگان قرآن
برپا نمي كنيم (عبارت "فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ﭐلْقِيَامَةِ وَزْناً " يعني : پس اعمالشان تباه و بي اثر شد لذا ميزاني براي سنجش اعمالشان در روز قيامت به پا نمي كنيم)
-
سَمْعاً
فرهنگ واژگان قرآن
شنيدن (در عبارت "جَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعاً وَأَبْصَاراً " منظور گوشهاست وچون سمع مصدر بوده آن را مفرد آورده برخلاف بصر که اسم است به معني چشم و براي همين جمع آمده است)
-
قلوب
لغتنامه دهخدا
قلوب . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قلب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : تو میروی و خبر نداری اندر عقبت قلوب و ابصار. سعدی .لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل . (قرآن 178/7).- افعال قلوب ؛ نزد نحویا...
-
غیاظ
لغتنامه دهخدا
غیاظ. [ غ َی ْ یا ] (اِخ ) ابن مصعب . از بنی صبةبن أدد. رؤبه و به روایتی عجاج گوید : و سیف غیاظ لهم غناظانعلو به ذا العضل الجواظا.(از منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
تلواذ
لغتنامه دهخدا
تلواذ. [ت َ ل ْ ] (ع مص ) یکدیگر را پناه گرفتن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). اسم است بمعنی ملاوذه . یقال : لهم تلواذ؛ ای ملاوذة یلوذ بعضهم ببعض . (از اقرب الموارد).
-
ذوون
لغتنامه دهخدا
ذوون . [ ذَ ] (اِخ ) اَذواء. جمع است بطنی از ملوک حمیر را که نامشان بذو آغاز میشود: و من بطون حمیر الذوون ، و قدیقال لهم الاذواء. (عقد الفرید جزء 3 ص 319).
-
قدحة
لغتنامه دهخدا
قدحة. [ ق َ ح َ ] (ع مص ) یک بار چخماق زدن بر آتش زنه . (منتهی الارب ). و از همین معنی است : لو شاء اﷲ لجعل للناس قدحة ظلمة کما جعل لهم قدحة نور. (منتهی الارب ).
-
قضبان
لغتنامه دهخدا
قضبان . [ق ِ ] (ع اِ) ج ِ قضیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).شمشیر لطیف . (اقرب الموارد). تیغ بران : ومارصع من الوشح و المناطق و القلانس و القفازات و القضبان و الاعمدة لهم . (الجماهر). رجوع به قضیب شود.
-
ناد
لغتنامه دهخدا
ناد. [ نادد ] (ع اِ) رزق . روزی . (ناظم الاطباء). رزق . (آنندراج ). لیس له ناد؛ نیست مر او را رزق . (منتهی الارب ).لیس لهم ناد؛ ای رزق . ج ، نُدّاد. (اقرب الموارد).
-
لسن
لغتنامه دهخدا
لسن . [ ل َ س َ ] (ع اِمص ) زبان آوری . (منتهی الارب ). فصیح شدن . زبان آور شدن . (تاج المصادر). زبان آوری کردن . مایقع به الافصاح الاَّلهی لاَّذان العارفین عند خطابه تعالی لهم . (تعریفات ).
-
مباداة
لغتنامه دهخدا
مباداة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ب دو») آشکار کردن دشمنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). الحدیث : انه امر ان یبادی الناس بامره ؛ ای یظهره لهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مفتحة
لغتنامه دهخدا
مفتحة. [ م ُ ف َت ْ ت َ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مُفَتَّح . گشوده شده . گشوده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : جنات عدن مفتحة لهم الأبواب . (قرآن 50/38).
-
مَّيْسُوراً
فرهنگ واژگان قرآن
آسان (فقل لهم قولا ميسورا بدين معني است که با ايشان به نرمي حرف بزن ، سخن درشت و خشن مگو و اين سفارش را در جائي ديگر به بياني ديگر فرموده : و اما السائل فلا تنهر . )
-
مَشَارِبُ
فرهنگ واژگان قرآن
نوشيدنيها (و کلمه مشارب جمع مشرب است که مصدر ميمي و به معناي مشروب است . و مراد از مشروب در عبارت "وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْکُلُونَ وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْکُرُونَ " شير حيوانات است)