کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fractur پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
comminuted fracture
شکستگی ـ خردشدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن استخوان شکسته چند تکه شود
-
nondisplaced fracture
شکستگی درجا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن دو سر استخوان شکسته از هم جدا نشده باشد
-
release fracture
شکستگی رهایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی شکستگی در سنگ که براثر آزاد شدن تنش در یک جهت خاص ایجاد میشود
-
angulated fracture
شکستگی زاویهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن بخشهای شکستۀ استخوان با یکدیگر زاویه پیدا کنند
-
birth fracture
شکستگی زایمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در هنگام تولد نوزاد ایجاد میشود
-
transverse fracture
شکستگی عرضی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن خط شکستگی عمود بر محور طولی استخوان باشد
-
fatigue fracture
شکستگی فرسایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ← شکستگی تنشی
-
compression fracture
شکستگی فشاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] شکستگی ناشی از وارد آمدن فشار بر استخوان
-
impacted fracture
شکستگی فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن قطعات شکستۀ استخوان در هم فرو رود
-
segmental fracture
شکستگی قطعهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] شکستگی استخوان بلند که در آن قطعۀ میانی استخوان از قطعات بالایی و پایینی جدا شود
-
complete fracture
شکستگی کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن استخوان از قطر حداقل دو تکه شده باشد
-
tension fracture
شکستگی کششی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی شکستگی که براثر تنش کششی به وجود آمده است
-
avulsion fracture
شکستگی ـ کندگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] وضعیتی که در آن نیروی ناشی از کشیده شدن یا پاره شدن یک زردپی (tendon) یا رباطِ (ligament) چسبیده به استخوان سبب شکستن و کنده شدن قطعهای از استخوان شود
-
spiral fracture
شکستگی مارپیچ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن خط شکستگی مارپیچوار دور استخوان میپیچد
-
oblique fracture
شکستگی مایل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن خط شکستگی نسبت به محور طولی استخوان بیش از 30 درجه باشد