کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fractioned پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
fractionization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسری کردن
-
fractionalizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسری کردن، تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن
-
ejection fraction
نسبت تخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] حجم خون موجود در بطنها در پایان دیاستول (diastole) که در زمان سیستول (sistole) تخلیه میشود
-
fraction 2
کسر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] خارج قسمت دو کمیت متـ . بَرخه 2 * مصوب فرهنگستان اول
-
proper fraction
کسر سره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] 1. کسری که در آن قدر مطلق صورت کوچکتر از قدر مطلق مخرج باشد 2. خارج قسمت دو چندجملهای که در آن درجۀ صورت کوچکتر از درجۀ مخرج است
-
branching fraction
کسر شاخگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نسبت احتمال واپاشی در یک مُد به احتمال کل واپاشی برای ذرات یا هستههای ناپایدار متـ . درصد شاخگی
-
improper fraction
کسر ناسره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] 1. کسری که صورت و مخرج آن عدد است و صورت کوچکتر از مخرج نیست 2. کسری که صورت و مخرج آن چندجملهای است و درجۀ صورت کوچکتر از درجۀ مخرج نیست
-
sampling fraction
کسر نمونهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مجموع واحدهای برگرفته از یک قالب نمونهبرداری که نشاندهندۀ درصدی از کل جمعیت است متـ . برخۀ نمونهبرداری
-
fractional scale
مقیاس کسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ← مقیاس عددی
-
foam fractionation
جزءجزء کردن کفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نوعی روش جداسازی که در آن با ایجاد کف و جمعآوری آن جزئی از یک مایع را، ترجیحاً ازطریق جذب سطحی یا برجذبش در میانای گاز ـ مایع، جدا میکنند متـ . برخش کفی
-
fraction 1
جناح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] دستهای از اعضای یک حزب یا گروه سیاسی همفکر که برای دستیابی به هدفهای معیّن سیاسی، در مجالس قانونگذاری یا در درون یک حزب فعالیت میکنند
-
fractionating column
ستون برخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] دستگاهی که با آن اجزای سیال گازی یا مایع را ازطریق برخش بخارـ مایع یا استخراج مایعـ مایع یا برجذبش مایعـ جامد جدا میکنند
-
isotope fractionation
تغییر ایزوتوپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرایند تغییر ترکیب ایزوتوپی عنصر با استفاده از پخش و تبخیر یا تبادل شیمیایی متـ . برخِش ایزوتوپی
-
fractional distillation
تقطیر جزءبهجزء
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] جداسازی اجزای محلول با تقطیر متـ . تقطیر برخشی
-
fractional melting
ذوب جزءبهجزء
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ذوبی که در آن مایع تولیدشده به محض تشکیل از سامانه خارج میشود و درنتیجه امکان واکنش آن با بازماندۀ بلورین از بین میرود