کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fingered پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
finger food
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غذای انگشتی
-
string fingers
انگشتان خم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← انگشتان کشش
-
drawing fingers
انگشتان کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] سه انگشت نخست دست خم که با آنها زه را میکشند متـ . انگشتان خم string fingers
-
finger tab
انگشتپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تکه چرمی که بر روی یک یا چند انگشت قرار میدهند تا از سایش پوست در هنگام کشیدن زه جلوگیری کند
-
zinc finger
انگشتۀ رویدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] حبهای حاوی فلز روی با اتصالات عرضی که در پروتئینهای متصلشونده به دِنا مشترک است
-
Finger Lakes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دریاچه های انگشتی
-
light-fingered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نور انگشتی
-
middle finger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشت وسط
-
finger alphabet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الفبای انگشتی
-
finger's breadth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پهن انگشت
-
finger hole, finger tone hole, note hole
سوراخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] هریک از حفرههای سازهای بادی چوبی که بستن یا باز کردن آنها طول ستون هوای مرتعش را تغییر میدهد
-
finger arthroplasty, digital arthroplasty
مفصلسازی انگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ساختن رویۀ فلزی یا پلاستیکی یا سیلیکونی برای مفاصل انگشتان دست
-
whorl finger print, whorl
اثر انگشت پیچشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی اثر انگشت که حداقل دارای دو دلتاست و در مقابل هریک از دلتاها حداقل یک خط مدور وجود دارد متـ . پیچشی
-
finger nail pizzicato
زخمهای ناخنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن از ناخن استفاده میشود
-
dead-man's-fingers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشتان مرد مرده