کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
essentialized پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
essential tremor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لرزش ضروری
-
essential oil
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روغن اسانس، عطر
-
essential condition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرایط ضروری
-
essential fatty acid
اسید چرب ضروری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه، شیمی] اسیدچربی که بدن قادر به ساختن آن نباشد یا نتواند به مقدار مورد نیاز آن را بسازد و درنتیجه لازم است در رژیم غذایی وجود داشته باشد
-
essential dysmenorrhea, primary dysmenorrhea
دُشدشتانی اولیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دُشدشتانی که معمولاً با آسیبهای لگنی همراه نیست و در زمان نخستدشتان رخ میدهد
-
essential amino acid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسید آمینه ضروری
-
oil of camphor, camphor essential oil
روغن کافور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] روغنی به رنگ قهوهای مایل به زرد، با بویی تند که از درخت کافور به دست میآید
-
oil of peppermint, peppermint essential oil
روغن نعنافلفلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] روغنی که از تقطیر گیاه نعنافلفلی به دست میآید
-
safe area, safety area, safe-action area, essential area, television safe action area
پهنۀ ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] بخشی از تصویر قابل مشاهده در نمایاب یا نمایشگر که در هنگام نمایش یا پخش تلویزیونی حذف نمیشود