کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
automats پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
automat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتوماتیک
-
automatous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتوماتیک
-
automatic level, automatic levelling instrument
ترازیاب خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ترازیابی مجهز به یک سامانۀ تصحیحکننده که وقتی دستگاه تا حدی از تنظیم تراز خارج شده باشد، سبب میشود خط دید بهطور خودکار افقی باقی بماند متـ . ترازیاب خودتنظیم self-adjusting level, self-aligning leve
-
automatic picking
گزینش خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] تعیین زمان رویداد لرزهای بهطور خودکار در امتداد مقطع لرزهای یا از درون حجمی از دادههای لرزهای
-
automatic landing
نشست خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشست دقیق و ایمن هواگَرد با استفاده از سامانۀ واپایش پرواز خودکار
-
automatic coupler
قلاب خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلهای برای اتصال مکانیکی خودکار دو خطنورد
-
automatic process
فرایند خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← خودکاری
-
automatic brake
ترمز خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ترمزی که چنانچه لولۀ آن قطع شود، بهصورت خودکار عمل میکند
-
automatic stereoplotter
دستگاه تبدیل خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] دستگاه تبدیلی که در آن از روشهای خودکار برای توجیه و ترسیم عوارض و تولید خطوط تراز استفاده میکنند
-
automatic block
سیرگاه خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سیرگاهی که مجهز به سامانۀ علائم خودکار است و با آن کار میکند
-
automatic signal
علامت خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] علامتی که بهطور خودکار پس از عبور یک قطار برای قطار بعدی فعال میشود
-
automatic firearm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسلحه اتوماتیک اتوماتیک
-
automatic rifle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تفنگ اتوماتیک
-
automatic transmission
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقال خودکار
-
automatic pistol
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپانچه اتوماتیک