کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
anti-Semitism پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Semitic deity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یهودی سامی
-
Semitic-speaking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زبان سامی
-
anti-stockes scattering
فرهنگ لغات علمی
پراکندگی پاد استوکس
-
anti-mutator
جهشکاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← ژن جهشکاه
-
anti-tourism
پادگردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مفهومی که در ابتدا ناظر بر مخالفت با گردشگری و گردشگران بود، ولی امروز بیشتر تأکید بر پیامدهای منفی زیستمحیطی و اجتماعی ـ فرهنگی آن دارد
-
anti-spam
پادهرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعۀ روشهای مقابله با نامههای الکترونیکی که بدون خواست مخاطب و معمولاً برای ایجاد مزاحمت فرستاده میشوند
-
anti-isomorphism
پادیکریختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] تناظری یکبهیک بین دو حلقه یا هیأت یا میدان، بهطوریکه اگـر 'x متناظر x و 'y متناظر y باشد، 'x'+y متناظر x+y شود، ولی 'x'y با yx در تناظر باشد
-
anti-ozonant
پاداُزوننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ترکیبی شیمیایی که مانع تخریب مواد براثر گاز اُزون موجود در هوا میشود یا فرایند تخریب مواد را کند میکند
-
anti-feminist
ضدِفمینیست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] 1. عقیده یا رفتاری که بازتاب مخالفت با برابری اقتصادی و سیاسی و اجتماعی زن و مرد است 2. فردی که با فمینیسم مخالف است
-
anti-virus
ضدِویروس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← برنامۀ ضدویروس
-
anti vaccination
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد واکسیناسیون
-
anti siphon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد سیفون
-
anti suffrage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حق رأی دادن
-
anti radiation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد تابش
-
anti suffragist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد درد