کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکی نه یکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکی نه یکی
لغتنامه دهخدا
یکی نه یکی . [ ی َ / ی ِ ن َ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یک درمیان . (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به یک درمیان شود.
-
واژههای مشابه
-
one-more forgery
جعل امضای یکیبیش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] نوعی حمله که در آن مهاجم با در اختیار داشتن n زوج پیام و امضا، به دنبال جعل امضا بر روی پیام
-
دوتا یکى کردن
لهجه و گویش بختیاری
dotâ yaki kerdan دوتا یکى کردن، محتوى دو ظرف را دریک ظرف ریختن.
-
دس یَکى کردن
لهجه و گویش بختیاری
das-yaki kerdan تبانى کردن.
-
جستوجو در متن
-
شیربرز
لغتنامه دهخدا
شیربرز. [ ب ُ ] (ص مرکب ) شیرتن . شیرهیکل . که تنی قوی چون شیر دارد. (یادداشت مؤلف ) : نه اسب و نه جوشن نه تیغ و نه گرزاز آن هر یکی کودکی شیربرز.فردوسی .
-
مهیر
لغتنامه دهخدا
مهیر. [ م َ ] (اِ) ماه . قمر. (برهان ). یکی از نامهای ماه است . (جهانگیری ) : چو پشت آینه ست اجسام اینجاشود چون روی آیینه مصفانه شمسی ماند آنجا نه مهیری نه ظلی بینی آن جا نه منیری .عطار.
-
خاله جان آغا
لغتنامه دهخدا
خاله جان آغا. [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از چهار زن کتاب کلثوم نه نه است و در آن کتاب اشاره به ائمه ٔ اربعه ٔ اهل سنت و جماعت است .
-
yes-no question
پرسش آری ـ نهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] یکی از انواع جملههای پرسشی که پاسخ آن آری یا نه است
-
بارد
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (ص .) 1 - سرد. 2 - بی ذوق ، بی - احساس . 3 - یکی از مزاج های نه گانة طب قدیم . ج . بوارد.
-
دبشی
لغتنامه دهخدا
دبشی . [ دِ ] (حامص ) چگونگی دبش . صفت دبش . قبض و آن یکی از طعمهای نه گانه است . بشاعت .
-
حبش
لغتنامه دهخدا
حبش . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از نه پسر حام بن نوح (ع ) و پدر قوم حبشه است .
-
حاررطب
لغتنامه دهخدا
حاررطب . [ رْ رِ رَ ] (ع ص مرکب ) گرم و تر، یکی از امزجه ٔ نه گانه در طب .
-
یک درمیان
لغتنامه دهخدا
یک درمیان . [ ی َ / ی ِ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکی نه یکی . که یکی باشد و یکی نباشد: درختهای کوچه یک درمیان خشکیده اند.