کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکپارچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یکپارچه
/yekpārče/
معنی
۱. یکتخته؛ فاقد شکاف یا فاصله: دیوار را آینهای یکپارچه پوشانده بود.
۲. (قید) [مجاز] همگی؛ بهتمامی: مردم یکپارچه شعار میدادند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
connected, consistent, conterminous, incorporated, integral, monolith, monolithic, single, united, entirely
-
جستوجوی دقیق
-
یکپارچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← یکپارچهشده
-
یکپارچه
لغتنامه دهخدا
یکپارچه . [ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) یک پاره . یک لخت . یک تخته .(یادداشت مؤلف ). یک قطعه . یک جزء. رجوع یه یک پاره شود. || جامد. صلب . || کلان . || (ق مرکب ) یک بارگی و یک دفعه . (ناظم الاطباء).
-
یکپارچه
فرهنگ فارسی معین
( ~. چِ) (ص .) درست ، تمام ، کامل .
-
یکپارچه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) yekpārče ۱. یکتخته؛ فاقد شکاف یا فاصله: دیوار را آینهای یکپارچه پوشانده بود.۲. (قید) [مجاز] همگی؛ بهتمامی: مردم یکپارچه شعار میدادند.
-
یکپارچه
دیکشنری فارسی به عربی
عمود
-
واژههای مشابه
-
integration 2
یکپارچهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] تبدیل یک یا چند مجموعه به محیطی یکپارچه
-
integrated
یکپارچهشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی مجموعهای که یکپارچهسازی شده باشد متـ . یکپارچه
-
en bloc
یکپارچهکَنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] جابهجا کردن گورها و دیگر آثار باستانی که در آن تمام بقایا و بسترۀ اطراف را یکپارچه برمیدارند و به آزمایشگاه یا موزه منتقل میکنند
-
unitary actor
کنشگر یکپارچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کنشگر بینالمللی، معمولاً یک دولت، که در نظریۀ واقعگرایی ماهیتی یکپارچه دارد و فرایند تصمیمگیری در سیاست خارجی آن با وجود تغییر در اوضاع سیاسی و جابهجایی تصمیمگیران، پیوسته ثابت است
-
dumpy level, dumpy levelling instrument
ترازیاب یکپارچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ترازیابی که دوربین آن بهطور ثابت به صفحۀ پایۀ دستگاه متصل است
-
solid propeller
پروانۀ یکپارچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] پروانهای که توپی و تیغههای آن بهصورت یکپارچه ریخته و ساخته میشوند
-
body and frame, integral body and frame construction, unit construction, unitized construction, monocoque, unitary construction, body and frame construction, integral frame, frameless construction
بدنۀ یکپارچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] مجموعۀ یکپارچۀ شاسی و بدنه که سایر مجموعهها مانند موتور و سامانۀ تعلیق بر روی آن نصب میشود
-
unitary state, unitary government
حکومت یکپارچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی حکومت که در آن تنها دولت مرکزی اقتدار دارد
-
integral approach
رویکرد یکپارچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] دیدگاهی فراپارادایم (metaparadigm) برای بهرهگیری از گستردهترین سطح دانش ممکن برای خلق چارچوبی تعبیری و کمک به درک واقعیتهای بالقوۀ فرارو که از عقلانیت تحلیلی و بینش شهودی و الهام معنوی مدد میگیرد