کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکه پسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
یکه سوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹یکسوار، یکسواره› [قدیمی] yekkesavār کسی که در سواری و تاختوتاز نظیر و همتا نداشته باشد؛ تکسوار؛ یکهتاز.
-
یکه شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) yekkešenās ویژگی آنکه فقط یک تن را بشناسد و در دوستی و وفاداری نسبت به او پایدار باشد.
-
یکه تاز
دیکشنری فارسی به عربی
مستبد
-
یکه شدن
لهجه و گویش تهرانی
یک وری شدن
-
یکه بزن
لهجه و گویش تهرانی
گردن کلفت،قوی ،بی باک
-
یکه تاز
لهجه و گویش تهرانی
یکه بزن،تک سوار
-
یکه خوردن
لهجه و گویش تهرانی
جاخوردن
-
یَکّه وُرچین
لهجه و گویش بختیاری
yakka vorčin 1. انتخاب اَحسن، یکهچین؛ 2. دانه دانه انتخاب کردن.
-
unit superdiagonal matrix
ماتریس زبرقطری یکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ماتریسی مربعی که همۀ درایههای غیرواقع بر زبرقطر آن یک است
-
unital homomorphism
همریختی یکهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] یک همریختی از جبر یکهدار A به جبر یکهدار B بهطوریکه یکۀ A را به یکۀ B بنگارد
-
یکه زیاد گفتن
لغتنامه دهخدا
یکه زیاد گفتن . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) متلک گفتن . حرفهایی که موجب خشمگین شدن کسی است بر زبان راندن . (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
یکه سئود بالا
لغتنامه دهخدا
یکه سئود بالا. [ ی ِک ْ ک َ س ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 80000گزی شمال باختری مانه و 2000گزی جنوب شوسه ٔ عمومی بجنورد، با 319 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . این ده را به اصطلاح محلی سود می گ...
-
یکه سئود پایین
لغتنامه دهخدا
یکه سئود پایین . [ ی ِک ْ ک َ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 80000گزی شمال باختری مانه و 2000گزی شمال شوسه ٔ بجنورد-حصارچه ، با 568 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . این ده را به اصطلاح محلی سیو...
-
unital algebra
جبر یکهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] جبری که عنصر یکه دارد
-
وابسته بحکومت یکه تازی
دیکشنری فارسی به عربی
مستبد