کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکه سئود پایین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکه سئود پایین
لغتنامه دهخدا
یکه سئود پایین . [ ی ِک ْ ک َ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 80000گزی شمال باختری مانه و 2000گزی شمال شوسه ٔ بجنورد-حصارچه ، با 568 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . این ده را به اصطلاح محلی سیو...
-
واژههای مشابه
-
autocrat
یکهسالار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] زمامدار یا حاکمی که با قدرت مطلق و بیهیچ محدودیتی حکومت میکند
-
autocracy, monocracy2
یکهسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی سیاسی که در آن زمام حکومت در دست حاکم مستبد و خودکامه قرار دارد
-
یکه ٔ باطل
لغتنامه دهخدا
یکه ٔ باطل . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ی ِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح میرزایان ، دفتر خبر باطلی که برای داشتن بر کاغذی بنویسند شاید روزی به کار آید. (آنندراج ) : خواهد که تو را یکه ٔ باطل نگذاردجانت که بود حبس به بیت الحزن تو....
-
یکه خوردن
لغتنامه دهخدا
یکه خوردن . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) از تعجب به حرکت آمدن . بر اثر تعجب لرزشی ناگهانی بر اندام افتادن . (فرهنگ لغات عامیانه ). ناگهان ترسیدن . از خبری یا گفتاری یک باره متحیر شدن و سخت عجب ک...
-
یکه باغ
لغتنامه دهخدا
یکه باغ . [ ی ِک ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاین بخش کلات شهرستان دره گز، واقع در 62000گزی باختری کبودگنبد، با 231 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
یکه باغ
لغتنامه دهخدا
یکه باغ . [ ی ِک ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان راه جرد بخش دستجرد شهرستان قم ، واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری دستجرد و 3هزارگزی راه آهن ، با 553 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است . مزرعه ٔ کوچکی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
یکه بزن
لغتنامه دهخدا
یکه بزن . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ب ِ زَ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، پهلوان و بزن بهادر. آدم دعواکن و زرنگ . (فرهنگ لغات عامیانه ). که به تنهایی از عهده برآید.
-
یکه بیت
لغتنامه دهخدا
یکه بیت . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) شاه بیت . (آنندراج ) : خانه های یکه بیت از طبع تو زیر و زبرچاربازار رباعی گشته از طبعت خراب . ملافوقی یزدی (از آنندراج ).و رجوع به شاه بیت شود.
-
یکه تاز
لغتنامه دهخدا
یکه تاز. [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مبارزی که تنها بر حریف خود بتازد و منتظر معد و معاون نباشد. || کسی که در تاخت ، دوم خود نداشته باشد. (آنندراج ). کسی که در تاخت وتاز منفرد و بی نظیر باشد. (ناظم الاطباء) : آن سوار یکه تازم د...
-
یکه تازی
لغتنامه دهخدا
یکه تازی . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل یکه تاز. رجوع به یکه تاز شود.
-
یکه جوان
لغتنامه دهخدا
یکه جوان . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ج َ ] (اِ مرکب ) جوان منفرد که در جوانی یگانه و بی نظیر باشد. (از ناظم الاطباء).
-
یکه چین
لغتنامه دهخدا
یکه چین .[ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ] (ن مف مرکب ) منتخب .دست چین . برگزیده . خیاره . گل چین . (یادداشت مؤلف ).- یکه چین کردن ؛ دست چین کردن . خیاره کردن . گل چین کردن . برگزیدن میوه گاه چیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
یکه خوان
لغتنامه دهخدا
یکه خوان . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه در خواندن نغمه محتاج دمکش نباشد. (آنندراج ). و رجوع به یکه خوانی شود.