کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
یکه سئود بالا
لغتنامه دهخدا
یکه سئود بالا. [ ی ِک ْ ک َ س ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 80000گزی شمال باختری مانه و 2000گزی جنوب شوسه ٔ عمومی بجنورد، با 319 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . این ده را به اصطلاح محلی سود می گ...
-
یکه سئود پایین
لغتنامه دهخدا
یکه سئود پایین . [ ی ِک ْ ک َ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 80000گزی شمال باختری مانه و 2000گزی شمال شوسه ٔ بجنورد-حصارچه ، با 568 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . این ده را به اصطلاح محلی سیو...
-
unital algebra
جبر یکهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] جبری که عنصر یکه دارد
-
وابسته بحکومت یکه تازی
دیکشنری فارسی به عربی
مستبد
-
یکه و بی کس
فرهنگ گنجواژه
تنها.
-
یکه و تنها
فرهنگ گنجواژه
یک نفره
-
یکه و یالقوز
فرهنگ گنجواژه
تنها.
-
یکه باغ علیا و سفلی
لغتنامه دهخدا
یکه باغ علیا و سفلی . [ ی ِک ْ ک َ غ ِ ع ُل ْ وُ س ُ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه ،واقع در 38هزارگزی شمال باختری ساوه و 25هزارگزی راه ساوه به نوبران ، با 166 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغر...
-
جستوجو در متن
-
oneirism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یکه
-
تک و تنها
فرهنگ گنجواژه
یکه.
-
تنها و بیکس
فرهنگ گنجواژه
یکه.
-
تنها و سرگردان
فرهنگ گنجواژه
یکه.
-
یکسوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. س َ ) (ص .) یکه سوار؛ تک سوار، یکه تاز.
-
یک سوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹یکسواره› [قدیمی] yeksavāre ۱. تکسوار؛ یکهسوار؛ یکهتاز.۲. [مجاز] آفتاب.
-
upstarted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالا بردن، یکه خوردن، روشن کردن