کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکهسالاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
autocracy, monocracy2
یکهسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی سیاسی که در آن زمام حکومت در دست حاکم مستبد و خودکامه قرار دارد
-
واژههای مشابه
-
سالاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. ریاست، سروری، مهتری ۲. سرداری، فرماندهی ۳. حکومت ۴. پادشاهی، سلطنت ۵. پیری، سالمندی، کهنسالی
-
سالاری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - مهتری ، ریاست ، پادشاهی . 2 - پیری ، سالخوردگی .
-
سالاری
لغتنامه دهخدا
سالاری . (اِخ ) پنج فرسخ میانه جنوب و مشرق فهلیان است . (فارسنامه ٔ ناصری گفتاردوم ص 304).
-
سالاری
لغتنامه دهخدا
سالاری . (اِخ ) دهی است از دهستان کدکن پائین رخ بخش کدکن ، شهرستان تربت حیدریه در 37هزارگزی شمال باختری کدکن و سر راه اتومبیل رو کدکن بشهر کهنه واقع شده است هوای آن معتدل و دارای 428 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن پنبه ، شغل اها...
-
یکه
لغتنامه دهخدا
یکه . [ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ / ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ /ک ِ ] (ص ، ق ) منفرد. تنها. یگانه . (یادداشت مؤلف ). فرید. (یادداشت مؤلف ). فرد. یک . (از ناظم الاطباء).- یکه شبانه روز ؛ روز و شب . (ناظم الاطباء).- یکه و تنها ؛ وحیداً فریداً. تک و تنها...
-
یکه
فرهنگ فارسی معین
(یَ یا یِ کِّ) (ص .) تنها، یگانه ، بی مانند.
-
یکه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) yekke ۱. تک؛ تنها.۲. یگانه؛ بیهمتا؛ بینظیر.〈 یکه خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] تکان خوردن و حیرت کردن.〈 یکهوتنها:۱. تنها.۲. بهتنهایی.
-
یکه
دیکشنری فارسی به عربی
هزة , وحدة , وحيد
-
technocracy, technocratie (fr.)
فنسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] زمامداری کارشناسان و صاحبان فن که بر دانش و مهارتهای فنی تکیه دارند
-
democracy
مردمسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی سیاسی که در آن برگزیدگان مردم حکومت میکنند
-
pantisocracy
همگانسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] شکلی از سازمان اجتماعی بدون حکومت که در آن همۀ افراد از یک مرتبه و مقام اجتماعی برخوردارند و کسی بر دیگری تفوق ندارد
-
mesocracy
میانگانسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] جامعهای که در آن طبقۀ متوسط حکومت میکند
-
ارتش سالاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (سیاسی) 'artešsālāri حکومتی که در آن نظامیان قدرت را در دست دارند؛ میلیتارسم.