کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکهو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یکهو
/yekho[w]/
معنی
یکدفعه؛ یکمرتبه؛ ناگهان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bang, sudden, suddenly
-
جستوجوی دقیق
-
یکهو
لغتنامه دهخدا
یکهو. [ ی ِ هَُ ] (ق مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) در تداول عوام ، دفعتاً. غفلتاً. ناگهان . فجاءة. ناآگاهان . (یادداشت مؤلف ). || تماماً. کلیتاً. بالتمام . همگی . جملگی . همه . تمام . یک باره و نه به دفعات . در یک بار. (یادداشت مؤلف ). یهو.
-
یکهو
فرهنگ فارسی معین
(یَ هُ) (ق مر.) (عا.) ناگهان ، غیر - منتظره .
-
یکهو
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عامیانه] yekho[w] یکدفعه؛ یکمرتبه؛ ناگهان.
-
واژههای همآوا
-
یک هو
لهجه و گویش تهرانی
یک دفعه
-
یک هو
لهجه و گویش تهرانی
ناگهان
-
جستوجو در متن
-
en masse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعام، یکهو، کلا، یک مرتبه، یکدفعه
-
غفلتاً
واژگان مترادف و متضاد
بغتتاً، غافلگیرانه، ناگهان، یکدفعه، یکمرتبه، یکهو
-
بهتدریج
واژگان مترادف و متضاد
آهسته، آهستهآهسته، رفتهرفته، کمکم، نرمنرمک ≠ یکباره، یکهو
-
نَگِموْ
لهجه و گویش گنابادی
nagemw در گویش گنابادی یعنی ناگهان ، یکهو ، بدون اطلاع
-
فجات
واژگان مترادف و متضاد
۱. سکته ۲. بغتتا، ناگهان، یکهو ۳. ناگهانی
-
یِهُوْ
لهجه و گویش گنابادی
yehouw در گویش گنابادی یعنی یکهو ، یکدفعه ، حول حولَکی ، بصورت ناگهانی ، ناگهان
-
نگمو
واژهنامه آزاد
نَگِموْ:(nagemw) در گویش گنابادی یعنی ناگهان ، یکهو ، بدون اطلاع
-
بی هوا
لغتنامه دهخدا
بی هوا. [ هََ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + هوا) بدون هوا. || بی توجه . بی اِشعار. بی وقوف . بی آگاهی قبلی . بی احتیاط. بی مواظبت اطراف . بی پروا: بی هوا میرفتم سرم خورد بدیوار، افتادم توی گودال . (یادداشت مؤلف ).- بی هوا رفتن ؛ غیرملتفت رفتن . (یا...