کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یکسر
/yeksar/
معنی
۱. یکباره؛ یکبارگی.
۲. همه؛ همگی؛ سراسر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
broadside, downright, flush , through, one-sided, smack, straight, unbroken
-
جستوجوی دقیق
-
یکسر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹یکسره، یکسراسر› [مجاز] yeksar ۱. یکباره؛ یکبارگی.۲. همه؛ همگی؛ سراسر.
-
یکسر
لهجه و گویش تهرانی
مرتباً
-
واژههای مشابه
-
یکسر بشین و یکسر پاشو
لهجه و گویش تهرانی
برد و باخت(قمار)
-
یکسر بشین و یکسر پاشو
فرهنگ گنجواژه
برد و باخت(فمار)
-
یکسر و یک بالین
لهجه و گویش تهرانی
مرد یک زنه
-
واژههای همآوا
-
یک سر
لغتنامه دهخدا
یک سر. [ ی َ / ی ِ س َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دارای یک سر. آنکه یک سر دارد. (یادداشت مؤلف ).- یک سر و دوگوش ؛ لولو. کخ . بُغ. فازوع . (یادداشت مؤلف ) : گریه مکن بچه به هوش آمده بخواب جونم یک سر و دوگوش آمده . دهخدا. || مطیع یک رئیس . (ناظم الاطباء)....
-
یک سر
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص مر. ق مر.) 1 - تمام ، همگی . 2 - سراسر. 3 - فوری . 4 - مستقیم .
-
یک سر
لهجه و گویش تهرانی
دائم، دائماً
-
جستوجو در متن
-
یک سراسر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] yeksarāsar = یکسر
-
جمیعاً
واژگان مترادف و متضاد
تماماً، جمعاً، کلاً، یکسر ≠ فرداً، انفراداً
-
یک سراسر
لغتنامه دهخدا
یک سراسر. [ ی َ / ی ِ س َ س َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکسر. (آنندراج ) : آن جوهرم که می شکنند از براش سرباور کنی اگر ببری یک سراسرم . باقر کاشی (از آنندراج ). || یکسر. از یک جانب . یکسو : وسعت ملک جنون هم یک سراسر بیش نیست منتهای منزل چاک گریبان دامن اس...
-
کلاً
واژگان مترادف و متضاد
تمام، تماماً، جمعاً، جمله، جمیعاً، سراسر، کاملاً، مجموعاً، مطلقاً، همگی، همه، یکسر ≠ جزئاً