کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یکریز
/yekriz/
معنی
پیدرپی و پشتسرهم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
constant, eternal, forever
-
جستوجوی دقیق
-
یکریز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .)(عا.)پشت سر هم ، پی درپی .
-
یکریز
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عامیانه، مجاز] yekriz پیدرپی و پشتسرهم.
-
واژههای همآوا
-
یک ریز
لغتنامه دهخدا
یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) متصل . پیوسته . دائم . مدام . پیاپی . پشت هم . (یادداشت مؤلف ). پشت سرهم . پی درپی : او یک ریز حرف زد.
-
یک ریز
لهجه و گویش تهرانی
دائم، دائماً
-
جستوجو در متن
-
بدون وقفه
واژهنامه آزاد
یکریز، پی درپی، پشت سر هم.
-
دمادم
واژگان مترادف و متضاد
پیاپی، پیوسته، متصل، متواتر، متواتراً، متوالیا، یکریز
-
مدام
واژهنامه آزاد
به عنوان قید در زبان فارسی می تواند معادل با "یکریز" در نظر گرفته شود.
-
بلاانقطاع
لغتنامه دهخدا
بلاانقطاع . [ ب ِ اِ ق ِ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + انقطاع ) بدون انقطاع . لاینقطع. پیاپی . (فرهنگ فارسی معین ). یکریز.
-
ریز
لغتنامه دهخدا
ریز. (ص ،اِ) خرده و ذره . هر چیز خرد و بسیار کوچکی که مانندگرد باشد. (ناظم الاطباء). خرده و ریزه . (از برهان ).پاره ای از چیزی . (آنندراج ). خرد. مقابل درشت . بسیارکوچک . سخت خرد. کوچک . (یادداشت مؤلف ) : ترا گفتند از این بازار بگذر خاک بیزی کن که ا...