کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکدانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یکدانه
معنی
( ~. نِ) (ص مر.) بی نظیر، فرد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکدانه
لغتنامه دهخدا
یکدانه . [ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از هار باشد و آن چنان است که پنج شش رشته را بیاورند و در هر رشته شش مروارید بکشندو همه را جمع کنند و بر مجموع یک جوهری از جواهر بگذارند که سوراخ آن گشاد باشد و باز رشته را از هم متفرق سازند و ...
-
یکدانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص مر.) بی نظیر، فرد.
-
واژههای مشابه
-
یکی یکدانه
لغتنامه دهخدا
یکی یکدانه . [ ی َ / ی ِ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) فرزند یگانه . فرزند منحصربه فرد.تنها فرزند پدر و مادر. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
-
یکی یکدانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. یِ. نِ) (ص .) (عا.) دُردانه ، بسیار عزیز. کنایه از: فرزند منحصر به فرد.
-
یکی یکدانه
فرهنگ گنجواژه
منفرد.
-
یک و یکدانه
لغتنامه دهخدا
یک و یکدانه . [ ی َ / ی ِ ک ُ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب )یکی یکدانه . یگانه . پسر یا دختر منحصربه فرد خانواده .(یادداشت مؤلف ). رجوع به یگانه و یکی یکدانه شود.
-
یک و یکدانه
فرهنگ گنجواژه
خیلی عزیز، کم نظیر
-
واژههای همآوا
-
یک دانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] yekdāne ۱. [مجاز] عزیز و بیمثل و مانند.۲. [مجاز] ویژگی گوهر بینظیر.۳. (اسم) گردنبندی که میان آن یک دانه مروارید گرانبها آویخته شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
پیشکا
واژهنامه آزاد
یکدانه استوار
-
بیرسن
فرهنگ نامها
(تلفظ: bir san) (ترکی) یکدانه ، یگانه .
-
caryopsis
گندمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] میوۀ خشک و یکدانهای در گندمیان که پوستۀ آن به دانه چسبیده است
-
عرقصاءة
لغتنامه دهخدا
عرقصاءة. [ ع ُ ق ُ ءَ ] (ع اِ) یکدانه عرقصاء. واحد عرقصاء. (از اقرب الموارد). رجوع به عرقصاء شود.