کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یویو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یویو
/yoyo/
معنی
نوعی اسباببازی بچهگانه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
yo-yo
-
جستوجوی دقیق
-
یویو
لغتنامه دهخدا
یویو. (اِ) نوعی کشتی کوچک ساحلی . (یادداشت مؤلف ).
-
یویو
لغتنامه دهخدا
یویو. (اِخ ) موضعی است که جنگ یویو یکی از جنگهای عرب بدان نسبت داده شده است . (از تاج العروس ) (از یاقوت ج 9 ص 421).
-
یویو
لغتنامه دهخدا
یویو. [ ی ُ ی ُ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) اسباب بازیی است بچگان را و آن مرکب است از دو صفحه ٔ گرد قرص مانند حلبی یا پلاستیکی یا چوبی یا جز آن که به وسیله ٔ یک میله (محور) به هم متصل شده اند. یک سر ریسمانی در درون دو صفحه به محور بسته و سر دیگر ریسمان ...
-
یویو
فرهنگ فارسی معین
(یُ یُ) (اِ.) نوعی اسباب بازی کودکان .
-
یویو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yoyo نوعی اسباببازی بچهگانه.
-
یویو
لهجه و گویش تهرانی
بازیچهای دو نیمه که با نخ بالا و پائین میرود.مگر یویو داری=آزار داری
-
واژههای مشابه
-
یؤیو
لغتنامه دهخدا
یؤیؤ. [ ی ُءْ ی ُءْ ] (ع اِ) مرغی شکاری شبیه به باشه . ج ،یآئی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از صبح الاعشی ج 2 ص 61) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قسمی از صقر. (یادداشت مؤلف ). نوعی از پرندگان شکاری . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
teetotums
دیکشنری انگلیسی به فارسی
teetotums، یویو
-
teetotum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تتوتوم، یویو
-
ی ی
لغتنامه دهخدا
ی ی . [ ی ُ ی ُ ] (اِ) (اصطلاح بچگانه ) یویو. بازیچه ای است بچگان را. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به یویو شود.
-
یآئی
لغتنامه دهخدا
یآئی . [ ی َ آ ی ِءْ ] (ع اِ)ج ِ یؤیؤ. (اقرب الموارد). و رجوع به یؤیؤ شود.
-
یأیاء
لغتنامه دهخدا
یأیاء. [ ی َءْ ] (ع اِ) آواز یؤیؤ. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). یَأیاءة. (منتهی الارب ). رجوع به یأیاءة شود.
-
بازک ترکی
لغتنامه دهخدا
بازک ترکی . [ زَ ک ِ ت ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یؤیؤ. (زمخشری ). نوعی باز و معمولاً با کلمه ٔ ترکی همراه آورده میشود. (شعوری ج 1 ورق 197). مرغی شکاری شبیه باز. (ناظم الاطباء).