کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یوک
/yuk/
معنی
۱. سیخ آهنی که بالای تنور میگذارند و چیزی را که میخواهند بریان کنند به آن میآویزند.
۲. بالشتکی که خمیر نان را روی آن پهن و نازک میکنند و به تنور میزنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوک
لغتنامه دهخدا
یوک . (اِ) نابند. نان بند. رفیده یعنی گرد بالشی که ازلته دوخته و خمیر نان را تنک کرده به روی آن گسترانند و بر تنور چسبانند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). آنچه نان بر آن نهند و در تنور کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). || سیخ آهنی که بر بالای تنور نهند وبری...
-
یوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yuk ۱. سیخ آهنی که بالای تنور میگذارند و چیزی را که میخواهند بریان کنند به آن میآویزند.۲. بالشتکی که خمیر نان را روی آن پهن و نازک میکنند و به تنور میزنند.
-
یوک
واژهنامه آزاد
در لهجه سبزواری یوک به معنای تعجب.وبه نوعی علامت تعجب است
-
واژههای مشابه
-
یوک، یوکه
واژهنامه آزاد
یوک(yook)، یا یوکه(yookeh)، یک واژه محلی در لهجه شیرین سبزواری است و در زمانی که یک سبزواری تعجب می کند این واژه را به کار می گیرد. برای مثال "یوکه طرف چَنده پولداره!" یعنی شخص سبزواری از پولدار بودن طرف تعجب کرده است.
-
جستوجو در متن
-
yuk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوک
-
yock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوک
-
yook
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوک
-
jauk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوك، بیهوده وقت گذراندن، ور رفتن
-
یوکا
لغتنامه دهخدا
یوکا. [ یوک ْ کا ] (اِ) قسمی گُل که اصل آن از امریکاست و در آسیا و اروپا در منطقه های معتدله پرورش می دهند و یوکا به هر سالی یک بار گل می دهد. (یادداشت مؤلف ).
-
باربنگاه
لغتنامه دهخدا
باربنگاه . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) باربنه . جائی که در آن بار می ریزند. (ناظم الاطباء). بترکی ، یوک یاب . (دِمزن ). رجوع به فرهنگ رازی و شعوری ج 1 ورق 191 شود.
-
قسطنطین
لغتنامه دهخدا
قسطنطین . [ ق ُ طَ طی ] (اِخ ) (274 - 337 م .) نخستین امپراطور رومی مسیحی و بنیادگذار قسطنطنیه (استانبول ) است . وی در نیسوس (نیش ، در یوگسلاوی ) به دنیا آمد. پدرش کونستانتینوس امپراطور و مادرش هیلانه از نژاد آرامی سوریه بود. هنگامی که پدرش در شهر یو...