کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوم النحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یوم النحر
/yo[w]monnahr/
معنی
روز دهم ذیالحجه؛ عید اضحی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوم النحر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: یَومالنَحر] (فقه) yo[w]monnahr روز دهم ذیالحجه؛ عید اضحی.
-
یوم النحر
واژهنامه آزاد
عید قربان، عید اضحی.
-
واژههای مشابه
-
يوم
دیکشنری عربی به فارسی
روز , يوم , امروز
-
يَوْمِ
فرهنگ واژگان قرآن
روز - مقداري از زمان که حادثه ي قابل ملاحظه اي در آن رخ داده است - دوران (يوم به معناي مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهاي از حوادث را در بر گرفته باشد ، و به همين جهت کوتاهي و بلندي اين زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف ميشود ، هر چند که استعمال...
-
یوم البعث
فرهنگ فارسی معین
(یَ یا یُ مُ لْ بَ) [ ع . ] (اِمر.) روز رستخیز، روز قیامت .
-
یوم الحساب
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ. لú ح ) [ ع . ] (اِمر.) روز قیامت ، روز شمار.
-
یوم الدین
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِمر.) روز قیامت ، روزشمار.
-
یوم القرار
فرهنگ فارسی معین
( ~. قَ) [ ع . ] (اِمر.) روز قیامت ، روز رستخیز.
-
یوم الله
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ لْ لا) [ ع . ] (اِمر.) روز مقدس ، روز گرامی .
-
یوم الموعود
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) [ ع . ] (اِمر.) روز قیامت ، روز رستخیز.
-
ذات یوم
لغتنامه دهخدا
ذات یوم . [ ت َ ی َ مِن ْ ] (ع ق مرکب ) روزی . (دهار). در روزی . بروزی . روزی از روزها.
-
قتل یوم
لغتنامه دهخدا
قتل یوم . [ ق َ ی ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ای نیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. در 17هزارگزی شمال نورآباد و 19هزارگزی خاور اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه واقع است . سکنه ٔ آن 50 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
يوم العمل
دیکشنری عربی به فارسی
روز هفته , روز کار , ايام کار اداري , ساعات کار اداري
-
یوم التناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: یَومالتّنادی] ‹یومالتنادی› [قدیمی] yo[w]mottanād ۱. روزی که یکدیگر را فراخوانند.۲. [مجاز] روز قیامت.