کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوفی
لغتنامه دهخدا
یوفی . (اِخ ) نام یکی از بلاد سودان . ابن بطوطه گوید: رود نیل از شهر کارنجو به سوی کابره فرومی رود... و از آنجا به یوفی و آن از بزرگترین بلاد سودان و سلطان آن از اعظم سلاطین آن کشور است و بدین شهر بجز مردم سپیدپوست داخل نمی شود زیرا آنها بجز سفیدپوست...
-
یوفی
لغتنامه دهخدا
یوفی .[ ] (ص ) بیهوده گو. (غیاث ) (آنندراج ) : یک فقیه و یک شریف و صوفیی هریکی شوخی ، فضولی ، یوفیی .مولوی .
-
واژههای مشابه
-
يُوَفَّى
فرهنگ واژگان قرآن
به طور کامل داده مي شود (اصلش ازکلمه وفاء به معناي تمام است)
-
جستوجو در متن
-
urophi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوفی
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و از متبرزین حفاظ است و دیوان محدثین بوی ختم شده است و او از شیوخ عصر خویش به بغداد و بصره ...