کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوسف مغربی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوسف مغربی
لغتنامه دهخدا
یوسف مغربی . [ س ُ ف ِ م َ رِ ] (اِخ ) یوسف بن عبدالرحمان بیبانی ، ملقب به بدرالدین و معروف به مغربی . از محدثان و فقهای شیعه بود و شعر نیکو می گفت . اصل وی از مراکش است ولی خود در بیبان مصر متولد شد. سفرهای دور و درازی کرد و سرانجام در دمشق مسکن گزی...
-
واژههای مشابه
-
يُوسُفَ
فرهنگ واژگان قرآن
از پيامبران الهي و فرزند حضرت يعقوب علي نبينا و عليهما السلام
-
گل یوسف
لغتنامه دهخدا
گل یوسف . [ گ ُ ل ِ س ُ / س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل بستان افروز را گویند که گل تاج خروس باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به گل بستان افروز شود. || گل زرد. (برهان ) (آنندراج ).
-
گرگ یوسف
لغتنامه دهخدا
گرگ یوسف . [ گ ُ گ ِ س ُ ] (اِخ ) گرگی که برادران یوسف آن را به خوردن یوسف متهم کردند. و داستان آن چنان است که فرزندان یعقوب بر برادر خود حسد میبردند. از پدر خواستند تا یوسف را بگردش ببرند. یعقوب گفت ترسم او را ببرید و تنها گذارید گرگ وی را بدرد. برا...
-
یوسف رضا
فرهنگ نامها
(تلفظ: yuso(e)f rezā) از اسامی مرکب ، ← یوسف و رضا .
-
نهر یوسف
لغتنامه دهخدا
نهر یوسف . [ ن َ رِ س ِ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان نهر یوسف از بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است . در12 هزارگزی شمال غربی خرمشهر و یک هزارگزی جنوب راه خرمشهر به مرز عراق ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 1000 تن سکنه دارد. آبش از اروندرود، محصولش خرما، شغل اها...
-
نهر یوسف
لغتنامه دهخدا
نهر یوسف . [ ن َ رِ س ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است . این دهستان درغرب دهستان خین ، کنار اروندرود واقع شده است و هوای آن مانند سایر نواحی خوزستان گرم است . شغل عمده ٔ اهالی زراعت و صنعت دستی زنان حصیربافی و بافتن جلت خر...
-
سجن یوسف
لغتنامه دهخدا
سجن یوسف . [ س ِ ن ِ س ُ ] (اِخ ) زندانی است که یوسف علیه السلام مدت هفت سال در آن بسر برد. و آن در بوصیر است از زمین مصر و اعمال جیزه در اول صعید از ناحیه ٔ مصر. (از معجم البلدان ).
-
یوسف آباد
لغتنامه دهخدا
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) از قنوات تهران دارای 40 سنگ آب . ازمادرچاه آن تا شهر یک فرسنگ است که از شمال وارد شهر تهران می شود. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان شود.
-
یوسف آباد
لغتنامه دهخدا
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دروازه ٔ یوسف آباد، هم به مناسبت قنات فوق الذکر در شمال تهران بوده است .سابقاً یوسف آباد از باغ های مشهور خارج شهر تهران به شمار می رفته و متعلق به میرزا یوسف مستوفی الممالک بوده است ، ولی اکنون بیمارستان شماره ٔ یک ارتش در ...
-
یوسف آباد
لغتنامه دهخدا
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) ده مرکز بخش از دهستان یوسف آباد پایین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، با 867 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
یوسف آباد
لغتنامه دهخدا
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 48000گزی جنوب ماه نشان و 6000گزی راه مالرو عمومی ، با 290 تن سکنه . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
یوسف آباد
لغتنامه دهخدا
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 18000گزی شمال باختری آمل و 2500گزی باختر شوسه ٔ آمل به محمودآباد، با 2150 تن سکنه . آب آن از آلش رود و نهر لکونی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)...
-
یوسف آباد
لغتنامه دهخدا
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم ، واقع در 18هزارگزی جنوب فهرج ، با 255 تن سکنه . آب آن از قنات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).