کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوسف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یوسف
/yuso(e)f/
معنی
۱. هفتمین پسر یعقوب.
۲. دوازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه؛ احسنالقصص.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوسف
فرهنگ نامها
(تلفظ: yuso(e)f) (عبری) به معنی ' خواهد افزود ' ؛ (در اعلام) پسر یعقوب از انبیای بنی اسرائیل که در آثار ادبی نماد گم گشتگی ، زیبایی و جز آنهاست ؛ سورهی دوازدهم از قرآن کریم ، دارای صد و یازده آیه.
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعید حسینی ارمیونی مصری شافعی ، ملقب به جمال الدین و معروف به ارمیونی . از فضلای نامی و شاگرد سیوطی بود. وی از دیه ارمیون مصر بود و آثاری دارد که از آن جمله است : 1- اربعون حدیثاً تتعلق بآیةالکرسی . 2- المعتمد فی تفس...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعیدبن عبداﷲبن ابی زید اندلسی ، مکنی به ابوعمر و معروف به ابن عباد (504-584 هَ . ق .). از مورخان و مقریان و رجال فقه و حدیث بود. در بلنسیة مسکن گزید و از برخی از علمای آنجا روایت شنید. او راآثاری است که از آن جمله اس...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمربن علی بن خضر کردی گورانی ، معروف به گورانی و عجمی . از عارفان نامی بود و خانقاهی مشهور در فراقة مصر و چندین خانقاه در شهرهای گوناگون داشت . رساله ای در شرایط توبه و پوشیدن خرقه به نام «ریحانة القلوب فی التوصل الی...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمد کلبی ، مکنی ومعروف به ابوالفتوح . از آل ابوالحسین کلبی از امرای صقلیه (سیسیل ) در زمان فاطمیان (عبیدیان ) و از دست نشاندگان آنان بود. پس از مرگ پدر به سال 379 هَ . ق .به موجب عهد پدر ولایت صقلیه یافت ، سپس توقیع...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن عبدالبر نمری قرطبی مالکی ، مکنی به ابوعمر و معروف به ابن عبدالبر. مورخ و ادیب و محقق و از حافظان حدیث بود. او را حافظ المغرب می نامیدند (368-463 هَ . ق .). یوسف در قرطبه به دنیا آمد و در شاطبه درگذشت . آثاری ب...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل مصطفی خضری جلیلی موصلی . واعظ حنفی . از مردم موصل بود.او راست : 1 - الانتصار للاولیاء الاخیار. 2 - کشف الاسرار و ذخائرالابرار. 3 - الاستشفا باحادیث المصطفی . او به سال 1241 هَ . ق . درگذشته است . (از اعلام زرکلی ).
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن حسن ، جمال الدین تاذفی . فاضل حنبلی از امرا بود. در تاذف حلب به سال 826 هَ . ق . به دنیا آمد و در حلب پرورش یافت و به حکومت آنجا رسید. وی زیباروی بود و خطی زیبا و قلمی شیوا داشت . از آثار اوست : مفاتیح الکنوز. ...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن یوسف ، مکنی به ابوالحجاج و ملقب به جمال الدین قضاعی کلبی مزی ، معروف به «حافظ مزی ». به سال 654 هَ . ق . در حلب به دنیا آمد و در مزة از توابع دمشق پرورش یافت و در دمشق به سال 742 هَ . ق . درگذشت . در زبان عرب و...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم بن عربی قرشی مهدوی ، معروف به اقصری و مکنی به ابوالحجاج . از بزرگان صوفیان زمان خویش بود. در اقصر از توابع صعید مصر مسکن گزید و در همانجا به سال 642 هَ . ق . درگذشت و قبرش هم اکنون در آن آبادی پابرجا و معروف است . ...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن ابراهیم همدانی ، مکنی به ابوالمحاسن و ملقب به علم الدین و معروف به ابن المرصص . از مردم فسطاط مصر و از گویندگان نامی روزگار خود بود. او در حلب به سال 638 هَ .ق . درگذشت . گویند خدمتگزارش او را خفه کرد و برخی از ک...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن علی لخمی میورقی ، معروف به ابن نادر. از مردم اندلس و ساکن اسکندریه بود. به اصول فقه عالم بود و روایت و درایت را جمع کرد. در سفر حج از علمای مکه و بغداد و دمشق روایت شنید و برخی از او روایت دارند. تألیفاتی دارد ک...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن یوسف لخمی اندی ، مکنی به ابوالولید و معروف به ابن الدباغ . مورخ و محدث اندلس در روزگار خود بود. از آثار اوست : 1 - طبقات المحدثین و الفقها. 2 - معجم شیوخ القاضی الصدقی . او در دانیة به سال 546 هَ . ق . درگذشت و د...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالفتاح بن عطاء طباطبایی . از فقهای شیعه و از مردم تبریز بود. از آثار اوست : 1 - الجهادیة. 2 - الحدود و الدیات . 3 - الخراجیة. وی به سال 1167 هَ . ق . متولد شد و به سال 1242 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن محمد حسینی ازهری ، معروف به ابن الاسیر. از قبیله ٔ بنی الاسیر و خود نویسنده و دانشمند و فقیه و شاعر بود. به سال 1232 هَ . ق . در صیدا به دنیا آمد و به سال 1247هَ . ق . به دمشق رفت و سپس به الازهر مصر روی آورد وهف...