کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوس
لغتنامه دهخدا
یوس . (اِ) شریعت را می گویند. (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
یؤس
لغتنامه دهخدا
یؤس . [ ی َ ءُ / ی َ ئو ] (ع ص ) یؤوس . مرد نومید. (ناظم الاطباء). نومید. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) : اًنه لیؤس کفور. (قرآن 9/11)؛ مردم به راستی نومید است ناسپاس . (کشف الاسرار ج 4 ص 350). واًن مسّه الشر فیؤس قنوط. (قرآن 49/41)؛ و ...
-
جستوجو در متن
-
yus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوس
-
youse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوس
-
Athanasius the Great
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آتنا یوس بزرگ
-
یؤوس
لغتنامه دهخدا
یؤوس . [ ی َ ئو ] (ع ص ) یؤس . ناامید. (از اقرب الموارد). رجل یؤوس ؛ مرد نومید. (ناظم الاطباء). نومید. (آنندراج ). و رجوع به یؤس شود.
-
چاه یوز
لغتنامه دهخدا
چاه یوز. (اِ مرکب ) قلاب چندند که بدان دلو از چاه بیرون آورند. (انجمن آرا). کنایه از قلاب آهنین که چیزهای در چاه افتاده را بدان برآرند. (آنندراج ). قلابی که بدان چیز به چاه افتاده را برآرند. (ناظم الاطباء). || (نف مرکب ) چاخو. مقنی . چاه کن . حفرکنند...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن دایة. او راست : سیرة احمدبن طولون . وفات او334 هَ .ق . بوده است . و رجوع به احم-دبن یوس-ف بن یعق-وب بن ابراهی-م شود.
-
بارتاتوی
لغتنامه دهخدا
بارتاتوی . (اِخ ) نام پادشاه سکاها که در آذربایجان دولتی تشکیل داده بودند و آسورحیدین پادشاه آسور بخاطر دوستی بااو دختر خویش را به وی داد. هرودوت اسم این پادشاه را پروت ثی یوس نوشته است . (ایران باستان ج 1 ص 173).
-
حسن یوسی
لغتنامه دهخدا
حسن یوسی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن مسعود، ملقب به نورالدین مغربی و مکنی به ابوالوفاء منسوب به یوس قبیله ای از بربر. به مکه شد و بازگشت و در 111 هَ . ق . درگذشت . او راست : تذکرة الغافل و دیوان شعر و سیزده کتاب دیگر که در هدیة العارفین ج 1 ص 296 یا...
-
کیوس
لغتنامه دهخدا
کیوس . [ ک َ / کیو ] (اِخ ) نام جزیره ای است که عذرا معشوقه ٔ وامق را آنجا فروختند. (برهان ) (ناظم الاطباء). جزیره ای است که عذرا را در آنجا فروختند و منقلوس خرید. (فرهنگ اوبهی ). نام جزیره ای از جزایر یونان واقع در مغرب آسیای صغیر. (از یادداشت به خط...
-
بیزانسیوم
لغتنامه دهخدا
بیزانسیوم . (اِخ ) یکی از بلاد تراکس در جانب غربی تنگه ٔ بسفر بوده است که در سال 658 ق . م . بنا شده بود و داریوش کبیر پادشاه ایران در لشکرکشی خویش بیونان آن را تصرف کرد و پس از آن در تصرف آتن و زمانی در تصرف اسپارتا بود تا آنکه در سال 358 ق .م . است...
-
ناامید
لغتنامه دهخدا
ناامید. [ اُ ] (ص مرکب ) آن که امید ندارد. کسی که رجا ندارد. مأیوس . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). ناامیدوار. خائب . مأیوس . نومید. آیس . قانط. نُمید. یَؤس . مأیوس : وگر بازگرداندم ناامیدنباشد مرا روز با او سپید. فردوسی .تنش لرز لرزان بکردار بیددل از ...