کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یورقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یورقه
لغتنامه دهخدا
یورقه . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، ص ، اِ) یورغه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یرغه شود.
-
واژههای همآوا
-
یورغه
لغتنامه دهخدا
یورغه . [غ َ / غ ِ ] (ترکی ، ص ، اِ) یرغه . رجوع به یرغه شود.
-
یورغه
فرهنگ فارسی معین
(غَ یاغ ) [ تر. ] (اِ.) اسب راه رو.
-
یورغه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] ‹یراغ، یرغ، یرغا› yo(u)rqe ویژگی اسب آزموده و راهوار که تند حرکت کند و سوار را تکان ندهد.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن الخطاب الخطابی بستی . مکنی به ابوسلیمان از اولاد زیدبن الخطاب برادر عمربن الخطاب . و این نسبت را ابوعبید هروی و ابومنصور ثعالبی دو شاگرد احمدگفته اند. و چنانکه عبدالرحمان بن عبدالجبار الفامی الهروی در تار...