کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یورت
/yurt/
معنی
منزل؛ خانه؛ اتاق؛ مسکن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یورت
لغتنامه دهخدا
یورت . (ترکی ، اِ) یرت . (ناظم الاطباء). جا و مکان را گویند. (آنندراج ). مسکن و منزل . یورد. هریک از اتاقهای خانه : این خانه دارای ده یورت است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یرت و یورد شود. || محل خیمه و خرگاه . زمین که صحرانشینان خیمه های خود را آنجا...
-
یورت
فرهنگ فارسی معین
[ تر - مغ . ] (اِ.) 1 - چراگاه ایلات و عشایر. 2 - محل خیمه و خرگاه . 3 - مسکن ، منزل . 4 - یورد.
-
یورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [منسوخ] yurt منزل؛ خانه؛ اتاق؛ مسکن.
-
واژههای مشابه
-
گل یورت
لغتنامه دهخدا
گل یورت . [ گ ُ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیرچایی بخش ترکمان شهرستان میانه که در 25هزارگزی شمال خاوری بخش و 12هزارگزی راه شوسه ٔ میانه به تبریز واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 86 تن است . آب آنجا از ایشلق تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهال...
-
الغ یورت
لغتنامه دهخدا
الغ یورت . [ اُ ل ُ ] (اِخ ) نام دیگر ناحیه ٔ کلوران و قراقوم است و به اردوبالغ مشهور است . یازده تن و بقولی نوزده تن از فرزندان چنگیزخان در آنجا بر مسند خانی نشسته اند. رجوع به حبیب السیر چ سنگی تهران جزو اول از ج 3 ص 18 و 21 و هم اردوبالغ و قراقوم ...
-
جستوجو در متن
-
yurt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یورت
-
urethrostenosis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یورت ورستون
-
ureterostenoma
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یورت ورستون
-
houseroom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسکن، اطاق، جا، یورت
-
یورد
لغتنامه دهخدا
یورد. [ یُرْ ] (ترکی ، اِ) حجره . اتاق . یورده . یوردی . (ناظم الاطباء). یورت . یرت . یرد. سامان . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یورت شود.
-
یورتچی
لغتنامه دهخدا
یورتچی . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که تعیین یورت می کند. (ناظم الاطباء). رائد. (یادداشت مؤلف ).
-
یورده
لغتنامه دهخدا
یورده . [ یُرْ دَ / دِ ] (ترکی ، اِ) یورد. (ناظم الاطباء). و رجوع به یورت شود.
-
یرد
لغتنامه دهخدا
یرد. [ ی ُ ] (ترکی ، اِ) یرت . یورد. یورت . جا. منزل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یرت شود.