کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یواشکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یواشکی
معنی
(یَ شَ) [ تر - فا. ] (ق مر.) به آرامی و آهستگی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
furtive, unawares, quietly
-
جستوجوی دقیق
-
یواشکی
لغتنامه دهخدا
یواشکی . [ ی َ ش َ ] (ق مرکب ) (اصطلاح عامیانه )به آرامی و آهستگی . (فرهنگ لغات عامیانه ). به نرمی . آهسته . نرم . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یواش شود.
-
یواشکی
فرهنگ فارسی معین
(یَ شَ) [ تر - فا. ] (ق مر.) به آرامی و آهستگی .
-
جستوجو در متن
-
زیر جُلَکی
لهجه و گویش تهرانی
یواشکی
-
زیرزیرکی
لهجه و گویش تهرانی
مخفیانه،یواشکی
-
دو در کردن
واژهنامه آزاد
چیزی را یواشکی دزدیدن
-
stealthier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
stealthier، یواشکی، دزدکی، زیرجلکی
-
پساله ،پسله
لهجه و گویش تهرانی
یواشکی، از پشت، پشت
-
پاورچین
واژگان مترادف و متضاد
آرامآرام، آهستهآهسته، پابرچین، دزدکی، یواشکی
-
دزدکی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عامیانه] dozdaki ۱. بهطور پنهانی؛ دور از چشم دیگران: او دزدکی غذا میخورد.۲. (صفت) پنهانی؛ یواشکی: لبخند دزدکی.
-
سرک کشیدن
لغتنامه دهخدا
سرک کشیدن . [ س َ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سر کشیدن از جایی یواشکی برای اطلاع از امری . (فرهنگ فارسی معین ). گردن کشیدن برای دیدن چیزی از جایی . آهسته و آرام گردن کشیدن برای دیدن جایی یا چیزی . (یادداشت مؤلف ).
-
نجوی کردن
لغتنامه دهخدا
نجوی کردن . [ ن َج ْ وا ک َ دَ ] (مص مرکب ) راز کردن . (زمخشری ). راز گفتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نجوی شود. || به راز گفتن . آهسته گفتن . تنگ گوش گفتن . زیرگوشی گفتن . یواشکی گفتن . بیخ گوش کسی زمزمه کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نجوی شود.
-
زیرآبکی
لغتنامه دهخدا
زیرآبکی . [ ب َ ] (ص نسبی ) به نهانی . در جایی به آب فروشدن و در جایی دیگر سر برآوردن شناگران . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نوعی شناست که شناوران بدان ترتیب در زیر آب راه پیمایند و از جایی در آب سر فروبرده از جای دیگر سر برآورند. گاه در مقام مزاح و اس...
-
کف رفتن
لغتنامه دهخدا
کف رفتن . [ ک َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) دزدیدن و چیزی به فریب از میان بردن و به عیاری و طراری بردن . (آنندراج ). دزدیدن . یواشکی چیزی را برداشتن . معمولاً به دزدیهای کوچک و مختصر (و غالباً کودکانه ) اطلاق میشود. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).دزدید...
-
نرمک
لغتنامه دهخدا
نرمک . [ ن َ م َ ] (ص مصغر) مصغر نرم . (ناظم الاطباء). رجوع به نرم شود. || (اِ) نرمه ٔ آرد. (یادداشت مؤلف ). || (ق ) آهسته . به نرمی . به آهستگی . یواش . یواشکی . به ملایمت : بگفت این و بگذشت و اندر گذشتن همی گفت نرمک به زیر لب اندر. فرخی .نرمک از گ...