کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ینگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ینگه
/yenge/
معنی
۱. زنی که شب زفاف همراه عروس به خانۀ داماد میرود.
۲. [قدیمی] یدک؛ دنباله.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ینگه
لغتنامه دهخدا
ینگه . [ ی َ گ َ / گ ِ ] (اِ) روشنایی . ینگی . (ناظم الاطباء).
-
ینگه
لغتنامه دهخدا
ینگه . [ ی ِ گ َ / گ ِ ] (ترکی ، اِ)زن که از خانه ٔ عروس همراه کنند تا در شبهای اول عروسی پشت حجله نشیند و حوایج برآرد. (یادداشت مؤلف ).زن مجرب و مسنی را گویند که همراه عروس از خانه ٔ پدر به خانه ٔ شوهر می رود و در ترتیب کارها و طرز برخوردهای او با ...
-
ینگه
فرهنگ فارسی معین
(یَ گِ) [ تر. ] (اِ.) 1 - یدک ، دنباله . 2 - زنی که شب زفاف همراه عروس به خانة داماد می رود.
-
ینگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] ‹ینگا› yenge ۱. زنی که شب زفاف همراه عروس به خانۀ داماد میرود.۲. [قدیمی] یدک؛ دنباله.
-
ینگه
لهجه و گویش تهرانی
زن همراه عروس، وردست بیهوده.
-
واژههای مشابه
-
ینگه قلعه
لغتنامه دهخدا
ینگه قلعه . [ ی ِ گ َ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تحت جلگه ٔ بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور، واقع در 21000گزی شمال باختری فدیشه ، با 175 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ینگه دنیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. عربی] yengedonyā ۱. دنیای جدید.۲. [مجاز] امریکا.
-
ینگه دنیا
واژهنامه آزاد
در دوره قاجار به ایالات متحده آمریکا ینگه دنیا گفته میشده است
-
جستوجو در متن
-
انگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] 'enge = ینگه
-
ینگی
لغتنامه دهخدا
ینگی . [ ی َ ] (اِ) ینگه . روشنایی . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به ینگه شود.
-
انگه
فرهنگ فارسی معین
(اِ گَ) (اِ.) 1 - زنی که شب زفاف همراه عروس به خانة داماد می رود. 2 - زن برادر. 3 - دایة خاتون . ینگه و ینگا، هم گویند.
-
ینگا
لغتنامه دهخدا
ینگا. [ ی ِ / ی َ ] (ترکی ، اِ) مشاطه . (آنندراج ). ینگه ٔ عروس . زنی که دست عروس به دست داماد دهد. زنی که همراه عروس از خانه ٔ پدر به خانه ٔ شوی رود. (یادداشت مؤلف ) : آن شب گردک نه ینگا دست اوخوش امانت داد اندر دست شو.مولوی .و رجوع به ینگه شود. ||...
-
ینگ دنیا
لغتنامه دهخدا
ینگ دنیا. [ ی ِ گ ِ دُن ْ ] (اِخ ) دنیای نو. ارض جدید. نامی که ترکان به قاره ٔ امریکا داده اند. ینگی دنیا. ینگه دنیا : هر روز شوند عاشقان نوگویی تو شده ست ینگ دنیا. خان قزلباش امید (از آنندراج ).عاقلان را دهر زندان است و بندغافلان را ینگ دنیایی خوش ا...