کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یله کردن
معنی
( ~. کَ دَ) (مص م .) رها کردن ، واگذاشتن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
evacuate
-
جستوجوی دقیق
-
یله کردن
لغتنامه دهخدا
یله کردن . [ ی َ ل َ / ل ِک َ دَ ] (مص مرکب ) رها کردن و گذاشتن و سر دادن . (ناظم الاطباء). رها کردن . (فرهنگ جهانگیری ). ول کردن . اطلاق . (از یادداشت مؤلف ). بر جای نهادن : عنان را بدان باره کرده یله همی راند ناکام تا باهله . فردوسی .دوش چو کرد آس...
-
یله کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) رها کردن ، واگذاشتن .
-
واژههای مشابه
-
یله بشم
لغتنامه دهخدا
یله بشم . [ی َ ل َ ب َ ش َ ] (اِخ ) یله یشم . رجوع به یله یشم شود.
-
یله دار
لغتنامه دهخدا
یله دار. [ ی َ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) جاسوس . || غارتگر. (ناظم الاطباء).
-
یله قارشو
لغتنامه دهخدا
یله قارشو. [ ی ِ ل َ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عباسی بخش بوستان آباد شهرستان تبریز، واقع در 5هزارگزی شوسه ٔ میانه -تبریز، با 215 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
یله قارشو
لغتنامه دهخدا
یله قارشو. [ ی ِ ل َ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوری چای بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در 37هزارگزی شمال باختری قره آغاج ، با 305 تن سکنه . آب آن از چشمه ها و راه آن مالرو است . دو محل به فاصله ٔ 500 گز به نام قارشو حاجی و امامقلی مشهور. سکنه...
-
یله قارشو
لغتنامه دهخدا
یله قارشو. [ ی ِ ل َ ش ُ ] (اِخ ) یا یله قارشق . دهی است از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه ، واقع در 6هزارگزی شوسه ٔ خلخال -میانه ، با 210 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
یله گنبد
لغتنامه دهخدا
یله گنبد. [ ی َ ل َ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، واقع در 25هزارگزی شمال ضیأآباد و 6هزارگزی راه شوسه . سکنه ٔ آن 402 تن ، آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . از طریق بوئینگ می توان ماشین برد. (از فرهنگ ...
-
یله گو
لغتنامه دهخدا
یله گو. [ ی َ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) یله گوی . بیهوده گوی . هرزه گو. (یادداشت مؤلف ) : مپندار بر روز شب را مقدم چو هر بی تفکر یله گوی عامی .ناصرخسرو.
-
یله یشم
لغتنامه دهخدا
یله یشم . [ ی َ ل َ ی َ ش َ ] (اِخ ) نام کوهی است در حوالی قزوین که صورت حیوانات و غیر حیوانات هم در آنجا پدید آیند همه سنگ شده و متحجرگشته . (برهان ) (از ناظم الاطباء). ظاهراً صحیح کلمه یله بشم است نه یله یشم . قزوینی در آثارالبلاد چ ووستنفلد ص 328 ...
-
یله دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) لم دادن ، تکیه دادن به چیزی به نحوی که بدن در حال استراحت کامل قرار گیرد.
-
تخم یله
لغتنامه دهخدا
تخم یله . [ ت ُ ی َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) دارویی که به هندی پلاس پاپرا نامند. (از الفاظ الادویه ).
-
خان یله
لغتنامه دهخدا
خان یله . [ ی َ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) بنام فعلی آن «حسن آباد» رجوع شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
یله رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
بکرة , تمايل