کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یلنجوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یلنجوج
لغتنامه دهخدا
یلنجوج . [ ی َ ل َ ] (ع اِ) یلنجج . یلنجوجی . چوبی خوشبوی که بدان بخور کنند. (ناظم الاطباء).عود هندی است . (اختیارات بدیعی ) (از دهار). یلنجج . عود. (مهذب الاسماء). عود هندی را گویند و بهترین آن ، عود مندلی است و آن خوشبوی تر از عودهای دیگر است . (بر...
-
جستوجو در متن
-
یلنجج
لغتنامه دهخدا
یلنجج . [ ی َ ل َ ج َ ] (ع اِ) یلنجوج . یلنجوجی . (ناظم الاطباء). عود. (مهذب الاسماء). رجوع به یلنجوج شود.
-
یلنجوجی
لغتنامه دهخدا
یلنجوجی . [ ی َ ل َ جی ی ] (ع اِ) یلنجج . یلنجوج . (ناظم الاطباء). رجوع به یلنجوج شود. || (ص نسبی ) عودفروش . (دهار).
-
النجوج
لغتنامه دهخدا
النجوج . [ اَ ل َ ] (اِ) درختی است که مثل عود عطر و رایحه دارد. (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به النجج و یلنجوج و الوة شود.
-
النجج
لغتنامه دهخدا
النجج . [ اَ ل َ ج َ ] (اِ) چوبی خوشبوی که بدان بخور کنند جهت معده ٔ مسترخی نیک نافع، و در آن لغات است : النجوج ، یلنجج ، یلنجوج و یلنجوجی . (از منتهی الارب ). عود. (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). اَلوَة. (مهذب الاسماء). چوبی است خوشبوی که بسوخت...
-
عود
لغتنامه دهخدا
عود. (ع اِ) چوب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چوب مطلق ، از هر درخت که باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ج ، عیدان ، أعواد (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد)، و اَعْوُد. (اقرب الموارد) : او زنا کرده جزا صد چوب بودگوید اومن ...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اَ ] (پیشوند) همزه ٔمفتوحه در زبانهای باستانی ما علامت سلب و نفی بوده ،چون : ابرنایو؛ نابرنا، نابالغ. اَمهرک َ؛ بی مرگ . (اوستائی ). اکرانه ؛ بی کنار، بی کرانه ، نامتناهی . و این حرف برای چنین معنی در کلمه ٔ اَسغدَه ، به معنی ناسوخته ، یا نیم سو...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . (حرف ) نشانه ٔ حرف سی و دوم یعنی آخرین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست و هشتم از الفبای عربی و حرف دهم از الفبای ابجدی است . در حساب جُمَّل آن را دَه گیرند. نام آن «یا»، «یاء»، «ی » و «یی » است و در خط به صورتهای زیر نوشته و با اصطلاحات «ی تنها» چ...