کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یلملم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یلملم
لغتنامه دهخدا
یلملم . [ ی َ ل َ ل َ ] (اِخ ) کوهی است بر دو منزل از مکه ٔ معظمه و آن میقات اهل یمن است در حج ، و آن را الملم و یرمرم نیز خوانند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جایی است در دو شب راه از مکه و این میقات اهل یمن است . (از معجم البلدان ). نام وادی ی...
-
جستوجو در متن
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة. [ رَ ] (اِخ ) مکانی است در صدر یلملم از اراضی مکه . (معجم البلدان ).
-
ذات نکیف
لغتنامه دهخدا
ذات نکیف .[ ت ُ ن َ ] (اِخ ) موضعی به ناحیت یلملم . (المرصع).
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (اِخ ) جایی است قریب یلملم . (منتهی الارب ). جایگاهی است در صدر یلملم . ذؤیب بن بیئةبن لام گوید : لعمری لقد ابکت قریم و اوجعوابجزعة بطن الغیل من کان باکیا.(از معجم البلدان ).
-
شمنصیر
لغتنامه دهخدا
شمنصیر. [ ش َ م َ ](اِخ ) کوهی مر هذیل را. (منتهی الارب ). کوه یلملم که هیچکس به بالای آن صعود نکرده . (از معجم البلدان ).
-
وادی القصور
لغتنامه دهخدا
وادی القصور. [ دِل ْ ق ُ ] (اِخ ) از شهرهای هذیل واقع در عربستان است و صخرالغی الهذلی هنگام وصف ابر درباره ٔ آن چنین سروده است : فاصبح مابین وادی القصورحتی یلملم حوضاً لقیفاً.(معجم البلدان ).
-
الملم
لغتنامه دهخدا
الملم . [ اَ ل َ ل َ ] (اِخ ) یا یلملم ، هر دو صحیح و مستعمل اند ویاء در یلملم بدل از همزه است و زاید نیست ، کوهی ازکوههای تهامه است و از مکه دو شب فاصله دارد و آن میقات مردم یمن است . ابو دهبل در وصف شتر خود گوید:خرجت بها من بطن مکة بعد مااصات المنا...
-
مواقیت
لغتنامه دهخدا
مواقیت . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میقات . (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). رجوع به میقات شود.- علم مواقیت ؛ علمی است که بوسیله ٔ آن اوقات و احوال روز و شب و کیفیت دسترسی به این اوقات شناخته می شودو فایده ٔ آن شناختن اوقات عبادات و دست یافتن...
-
میقات
لغتنامه دهخدا
میقات . (ع اِ) به معنی وقت و هنگام کار است . (از غیاث ). هنگام کار. (منتهی الارب ، ماده ٔ وق ت ) (یادداشت مؤلف ). هنگام . (ترجمان القرآن جرجانی ص 97). در اصل لغت به معنی وقت محدود است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ) : گفت یا قوم شنبه میقات موسی بود و ت...
-
حج
لغتنامه دهخدا
حج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). قصد کردن . (ترجمان القرآن ). || تردد. آمدوشد کردن با کسی . بسیار آمدورفت کر...
-
حجاز
لغتنامه دهخدا
حجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) سرزمین معروف . مکة و مدینة و طائف و روستاهای آنها. و از آنروی بدین ناحیت حجاز گویند که حاجز و فاصل و حائل است میان نجد و تهامة یا بین نجد و سراة اولاَِنّها اُحتجزت بالحرار الخمس : ِحرّةُ بنی ُسلیم و راقم و لیلی و شوران والنار. (م...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . (حرف ) نشانه ٔ حرف سی و دوم یعنی آخرین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست و هشتم از الفبای عربی و حرف دهم از الفبای ابجدی است . در حساب جُمَّل آن را دَه گیرند. نام آن «یا»، «یاء»، «ی » و «یی » است و در خط به صورتهای زیر نوشته و با اصطلاحات «ی تنها» چ...