کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یلم
/yalam/
معنی
۱. سریش.
۲. سریشُم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یلم
لغتنامه دهخدا
یلم . [ ی َ ل َ ] (اِ) سریش . سریشم . (ناظم الاطباء). سریشم ماهی . (یادداشت مؤلف ). اسم فارسی عزی السمک است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). سریشم . سریشم نجاری .- یلم ماهی ؛ سریشم ماهی . (ناظم الاطباء).
-
یلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yalam ۱. سریش.۲. سریشُم.
-
واژههای مشابه
-
یَلم یلا کردن
لهجه و گویش تهرانی
وقت تلف کردن
-
یَلَم و یَلا
فرهنگ گنجواژه
یللی، وقت گذرانی. یلم و یلا کردن.
-
جستوجو در متن
-
yelm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یلم
-
ylem
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یلم
-
یلیم
لغتنامه دهخدا
یلیم . [ ی َ ] (اِ) یلم و سریش و سریشم . (ناظم الاطباء). سریشم ماهی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یلم و سریش شود.
-
لم
لغتنامه دهخدا
لم . [ ل َ ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه : استالم . بالالم . سیاه لم . تلم . دیولی لم . زلم . اعلم (اَلم ).اهلم . || آنجا که چیزی بدانجا فراوان است : یَلم لم ؛ یعنی آنجا که یلم بسیار روید. چمازلم ؛ آنجا که چماز بسیار بود. لمالم . و رجوع به لمالم شود.
-
قلاوز
لغتنامه دهخدا
قلاوز. [ ق َ وُ ] (ترکی ، اِ) قلاووز : تا به وصل نجیب منده رسم آی قلاوزایت یلم قنده . سوزنی .آن رسول حق قلاوز سلوک گفت الناس علی دین ملوک . مولوی .رجوع به قلاووز شود.
-
ذفافة
لغتنامه دهخدا
ذفافة. [ ذُ ف َ ] (اِخ ) (ابو... المصری ) در متن تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 178 شعر ذیل آمده است :و ما السّحاب ُ اذا ما انجاب ُ عن بَلَدو لا یلم ّ به یوماً بمذموم و در حاشیه گوید: لابی ذُفافةالمصری ّ فی بعض الرؤساء و بعده :اِن جدت فالجودُ شی ٔ قد عُ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الافریقی ، المعروف بالمتیم مکنی به ابوالحسن . شاعرو ادیبی فاضل بود. ثعالبی گوید: او را به بخارا دیدم و در این وقت او پیری پریشان حال بود و از سیماء اوبی طالعی و تیره بختی نیک هویدا و شغل طبابت و هم اخترگوئی می ورزید. ...