کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یللی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یللی
/yallali/
معنی
۱. [عامیانه] وقت خود را بیهوده هدر دادن؛ ولگردی؛ خوشگذرانی؛ یللیتللی.
۲. (اسم، شبه جمله) [قدیمی] بانگ و فریادی که در حالت خوشی و مستی برآورند.
〈 یللی زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] = یللی
〈 یللی کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] = یللی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
یللی
لغتنامه دهخدا
یللی . [ ی َ ل َ لی / ی َل ْ ل َ لی ] (اِ)بانگ و فریادی که در حالت مستی و یا هنگام رسیدن خبر خوش می نمایند. (ناظم الاطباء). کلمه ای است که در وقت مستی و سماع و ذوق می گویند. (آنندراج ) : از غم ایام رستم یللی . مولوی .داد مطرب دف به دستم یللی بالی از ...
-
یللی
فرهنگ فارسی معین
(یَ لَ) (اِ.) (عا.) 1 - وقت تلف کردن ، عمر را به بطالت گذراندن . 2 - بیکارگی و تنبلی و تن آسانی کردن .
-
یللی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹یلی› yallali ۱. [عامیانه] وقت خود را بیهوده هدر دادن؛ ولگردی؛ خوشگذرانی؛ یللیتللی.۲. (اسم، شبه جمله) [قدیمی] بانگ و فریادی که در حالت خوشی و مستی برآورند.〈 یللی زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] = یللی〈 یللی کردن: (مصدر لازم) [عامیا...
-
واژههای مشابه
-
یللی تللی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه] yallalitallali = یللی
-
یللی تللی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ لَُ. کَ دَ) (مص ل .) ولگردی و هرزه گردی کردن ، عمر را به بطالت گذرانیدن .
-
یللی ،()زدن ،() تَللی.
لهجه و گویش تهرانی
وقت تلف کردن
-
یَلَلی و تَلَلی
فرهنگ گنجواژه
غفلت، لهو و لعب، وقت گذرانی. یللی و تللی کردن.
-
یللی تللی کردن
واژهنامه آزاد
کارهای بیهوده و بی معنی انجام دادن
-
جستوجو در متن
-
یَلَم و یَلا
فرهنگ گنجواژه
یللی، وقت گذرانی. یلم و یلا کردن.
-
یلی زن
لغتنامه دهخدا
یلی زن . [ ی َ لی / ی َل ْ لی زَ ] (نف مرکب ) خواننده و سازنده . (ناظم الاطباء). خواننده و سازنده را گویند. (آنندراج ) (برهان ). یللی زن : گشته یلی زن همه بر بانگ نی همچو زنان یله از بهر می . میرخسرو (از آنندراج ).و رجوع به یللی و یللی زن شود.
-
شد عراقی
لغتنامه دهخدا
شد عراقی . [ ش َدْ دِ ع ِ ] (اِ مرکب ) نام ومقامی است و هم صوتی که پهلوانان عراق و لوطیان به آواز بلند دردناک در عالم مستی برمیکشند و الفاظ آن بیشتر یللم و یللی باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
یلی زن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹یللیزن› [قدیمی] yalizan ۱. کسی که یللی بزند.۲. آنکه در وقت خوشی و شادی بانگ بردارد: ◻︎ گشته یلیزن همه بر بانگ نی / همچو زنان یله از بهر می (امیرخسرو: لغتنامه: یلیزن).
-
یلی
لغتنامه دهخدا
یلی . [ ی َ لی / ی َل ْ لی ] (اِ) یللی . بانگ و فریادی که در حالت مستی و یا هنگام رسیدن خبر خوش می نمایند. (ناظم الاطباء). رجوع به یللی شود. || به زیر آمدن چیزی از چیزی و اندیشه از دل . (از احوال و اشعار رودکی ذیل ص 1090) : ز اسب یلی آمد آن گه نرم نر...